English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
to go down U پایین رفتن
comedown U پایین رفتن
go down U پایین رفتن
to get down U پایین رفتن
to sink in the scale U پایین رفتن
bump U بالا و پایین رفتن
reflow U فرونشینی پایین رفتن
schuss U مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
heaving U بالا و پایین رفتن ناو
swaying U بالا و پایین رفتن ناو
pitches U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
relictoin U پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
to rig the market U با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
culled U مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull U مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
culls U مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling U مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
fall U تنزل
depreciation U تنزل
reduction U تنزل
reductions U تنزل
declined U تنزل
decadence U تنزل
contraction U تنزل
decline U تنزل
declines U تنزل
contractions U تنزل
declining U تنزل
degression U تنزل
decrease U تنزل
abating U تنزل
decreases U تنزل
decadency U تنزل
decreased U تنزل
degradation U تنزل
set back U تنزل
regress U تنزل
regression U تنزل
abated U تنزل
abate U تنزل
step backwards U تنزل
abates U تنزل
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
lowers U تنزل دادن
degradation U تنزل رتبه
devaluation U تنزل نرخ
magnetic declination U تنزل مغناطیسی
fall U تنزل کردن
depression U تنزل افسردگی
deflation U تنزل قیمت
forfeiture U تنزل ارزش
retrograde U تنزل کننده
degradation U تنزل درجه
depression U تنزل ناصافی
depressions U تنزل افسردگی
depressions U تنزل ناصافی
to come down with a run U تنزل کردن
depreciator U تنزل دهنده
fall off <idiom> U تنزل کردن
graceful degradation U تنزل مطبوع
decays U خرابی تنزل
degrades U تنزل دادن
fall U تنزل کرد ن
lowered U تنزل دادن
decaying U خرابی تنزل
magnetic decay U تنزل مغناطیسی
demotion U تنزل رتبه
to go backward U تنزل کردن
depreciative U تنزل دهنده
pejorative U تنزل دهنده
decayed U خرابی تنزل
lower U تنزل دادن
cut rate U تنزل قیمت
active U تنزل بردار
reducing U تنزل دادن
degrade U تنزل دادن
decay U خرابی تنزل
degrades U تنزل کردن
degrade U تنزل کردن
mark down U تنزل قیمت
reduce U تنزل دادن
lowering U تنزل دادن
reduces U تنزل دادن
declines U تنزل کردن کاستن
degrades U تنزل رتبه دادن
declining U تنزل کردن کاستن
devaluation U تنزل قیمت پول
declined U تنزل کردن کاستن
fluctuable U مستعد ترقی و تنزل
to sink in the scale U در مقام تنزل کردن
demoted U تنزل رتبه دادن
decline U تنزل کردن کاستن
roll back U عمل تنزل دادن
devaluate U تنزل قیمت دادن
devalue U تنزل قیمت دادن
devalued U تنزل قیمت دادن
devalues U تنزل قیمت دادن
demoting U تنزل رتبه دادن
demotes U تنزل رتبه دادن
demote U تنزل رتبه دادن
devaluing U تنزل قیمت دادن
declining economy U اقتصاددر حال تنزل
comedown U تنزل رتبه ومقام
declining industry U صنعت درحال تنزل
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
degrade U تنزل رتبه دادن
currency depreciation U تنزل ارزش پول
demonetize U تنزل پیدا کردن
decaying U فاسد شدن تنزل کردن
decayed U فاسد شدن تنزل کردن
decay U فاسد شدن تنزل کردن
to be reduced to the ranks U بپایه سربازی تنزل یافتن
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
decays U فاسد شدن تنزل کردن
undulation U صعودو نزول ترقی و تنزل
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
put in more U عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
infara U پایین
hypogenous U پایین رو
low U پایین
infara U پایین تر
tailwater U پایین اب
bottom U پایین
subteen U پایین تر از سن 31
bottoms U پایین
flattest U پایین
flat U پایین
bal U از مچ پا به پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below U پایین
underneath U پایین
down U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
neath or neath U پایین
neath or neath U پایین تر
beneath U پایین تر
dowm U پایین
de- U پایین
below <adv.> U در پایین
vide infara U پایین
down stairs U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
submiss U پایین
lower most U پایین تر
beneath U پایین
lowered U پایین تر
lowers U پایین تر
short U پایین تر
shitu U پایین
low level U پایین
shorter U پایین تر
further down U پایین تر
lower limit U حد پایین
lower U پایین
lower U پایین تر
sub- U یا پایین تر
shortest U پایین تر
lowering U پایین تر
subordinate U فرعی پایین تر
shut U پایین اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com