English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lower U پایین اوردن لوله
lowered U پایین اوردن لوله
lowering U پایین اوردن لوله
lowers U پایین اوردن لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
Other Matches
lower U پایین دادن لوله
lowers U پایین دادن لوله
down sprue U لوله پایین دست
lowered U پایین دادن لوله
lowering U پایین دادن لوله
to set down U پایین اوردن
to bring down U پایین اوردن
to reach down U پایین اوردن
disrate U پایین اوردن
shutting U پایین اوردن
shut U پایین اوردن
to beat down U پایین اوردن
shuts U پایین اوردن
bate U پایین اوردن
to take down U نوشتن پایین اوردن
mark down U پایین اوردن قیمت
markdown U پایین اوردن قیمت
lowers U : پایین اوردن تخفیف دادن
to shut down U تعطیل شدن پایین اوردن
lowered U : پایین اوردن تخفیف دادن
lower U : پایین اوردن تخفیف دادن
lowering U : پایین اوردن تخفیف دادن
pull down U پایین اوردن تخفیف دادن
to scale down U پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
elevations U تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevation U تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
roll back U قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
hunting U حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
down U سوی پایین بطرف پایین
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets U بست لوله دوراهی لوله
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
lowered U پایین تر
down U پایین
flat U پایین
vide infara U پایین
neath or neath U پایین تر
down stairs U پایین
below U پایین
bottom U پایین
dowm U پایین
short U پایین تر
lower U پایین
flattest U پایین
bottoms U پایین
de- U پایین
lower U پایین تر
neath or neath U پایین
shitu U پایین
sub- U یا پایین تر
further down U پایین تر
bal U از مچ پا به پایین
infara U پایین تر
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below <adv.> U در پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
shortest U پایین تر
shorter U پایین تر
subteen U پایین تر از سن 31
low level U پایین
tailwater U پایین اب
infara U پایین
low U پایین
lower limit U حد پایین
beneath U پایین
submiss U پایین
lower most U پایین تر
hypogenous U پایین رو
beneath U پایین تر
lowers U پایین تر
lowering U پایین تر
underneath U پایین
prolapse U پایین افتادن
the valley lies below U ده در پایین است
dim light U نور پایین
to let down U پایین کردن
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
to sink in the scale U پایین رفتن
desceht U پایین امدن
the masses U دستههای پایین تر
the lower world U جهان پایین
push down stack U پایین فشردنی
degrade U پایین دادن
prolapsus U پایین افتادگی
degrades U پایین دادن
pushdown U پایین فشردنی
to go down U پایین رفتن
to get down U پایین رفتن
to look down U پایین امدن
down draft U جریان رو به پایین
down current U جریان رو به پایین
to come down U پایین امدن
subordinate U فرعی پایین تر
lee U پایین باد
downstairs U طبقه پایین
oars down U پارو پایین
nether U زیر پایین
descends U پایین امدن
nether U واقع در پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
downward U روبه پایین
downward U پایین زیرین
up and down U بالا و پایین
alow U روبه پایین
beneath U از زیر پایین تر از
catabatic U پایین اینده
undermost U پایین ترین
depressions U پایین دادن
depression U پایین دادن
drives U ضربه از پایین
subordinates U فرعی پایین تر
subordinating U فرعی پایین تر
bottom up U از پایین به بالا
decurrent U پایین افتاده
descend U پایین امدن
subordinated U فرعی پایین تر
top down U از بالا به پایین
top-down U از بالا به پایین
lower class U طبقه پایین
lower classes U طبقه پایین
submaxilla U ارواره پایین
bottommost U پایین ترین
res U noitaloseR پایین
drive U ضربه از پایین
prolapse U پایین افتادگی
breast U نورد پایین
mean low water U اب پایین میانگین
neath or neath U پایین زیرین
nether world U جهان پایین
At lower levels. U در سطوح پایین تر
nutant U پایین افتاده
nutate U پایین افتادن
on the down grade U پایین رونده
low frequency U فرکانس پایین
overhand U از پایین ببالا
face down feed U خورد رو به پایین
low energy U انرژی پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
comedown U پایین رفتن
lowpass U پایین گذار
lowermost U پایین ترین
lower threshold U استانه پایین
low level U در سطح پایین
downstream U پایین دست
low order U پایین رتبه
low order U مرتبه پایین
downstream U پایین رود
low pass U پایین گذر
lower bound U کران پایین
feet U پایین دامنه
low U پایین ضعیف
low resolution U تفکیک پایین
low U پایین اهسته
lower limit U کران پایین
lower mast U دکل پایین
lower most U پایین ترین
lowest U پایین ترین
look down U پایین امدن
downfeed U تغذیه رو به پایین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com