Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
get off
<idiom>
U
پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To alight from a bus(tarin,car).
U
پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
To stop being intransigent.
U
از خر شیطان پایین آمدن
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
to hatch out
[egg]
U
بیرون آمدن جوجه
[از تخم]
To dismount from a horse(bicycle).
U
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
To climb down.
U
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
The climate of Europe desnt suit me.
U
حال آمدن ( بهوش آمدن )
To be overpowered.
U
از پا در آمدن
To stretch . to be elastic .
U
کش آمدن
lapse
U
به سر آمدن
to proceed
U
پیش آمدن
to be valid
U
به شمار آمدن
To come into existence .
U
بوجود آمدن
To be on (come to )the booil.
U
جوش آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win.
U
غالب آمدن
To back down .
U
کوتاه آمدن
come on strong
<idiom>
U
فائق آمدن
show-off
<idiom>
U
قپی آمدن
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
لاف آمدن
to come to a boil
U
به جوش آمدن
to turn out badly
U
بد از آب در آمدن
[داستانی]
to go wrong
U
بد از آب در آمدن
[داستانی]
to water
[of eyes]
U
اشک آمدن
up
<adv.>
U
به بالا
[آمدن]
to get back on one's feet
U
به حال آمدن
When does the train
[bus]
to ... depart?
U
قطار
[اتوبوس]
به ... کی حرکت می کند؟
born with a silver spoon in one's mouth
<idiom>
U
باثروت به دنیا آمدن
To lodge a complaint .
U
درمقام شکایت بر آمدن
to unfold
U
از آب در آمدن
[اصطلاح مجازی]
To get the better of someone . To defeat someone .
U
بر کسی غالب آمدن
To stop being adamant (unyielding).
U
از خر شیطان پائین آمدن
to become conscious
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
call for someone
<idiom>
U
آمدن وبردن کسی
get over something
<idiom>
U
فائق آمدن برمشکلات
to approach something
U
نزدیک آمدن به چیزی
to near something
U
نزدیک آمدن به چیزی
With the onset of summer.
U
.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
stop out
U
دیر به خانه آمدن
[شب]
sweep off one's feet
<idiom>
U
بر احساسات فائق آمدن
run over
<idiom>
U
فائق آمدن برچیزی
bite the bullet
<idiom>
U
فائق آمدن بر مشکلات
resurfaced
U
دوباره به سطح آمدن
To be punctual . To be on time .
U
سر وقت آمدن ( بودن )
to come to oneself
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come dressed in your wedding finery
U
با لباس عروسی آمدن
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
precedes
U
پیش از چیزی آمدن
resurfaces
U
دوباره به سطح آمدن
precede
U
پیش از چیزی آمدن
resurface
U
دوباره به سطح آمدن
to come round
[around]
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come to
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to look well
U
تندرست به نظر آمدن
belly flops
U
با شکم فرود آمدن
belly flop
U
با شکم فرود آمدن
to recover consciousness
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to dislike somebody
[something]
U
بدش آمدن از کسی
[چیزی]
to come round
[British E]
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to approach somebody
[something]
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to go up to somebody
[something]
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to come straight to the point
<idiom>
U
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
dime a dozen
<idiom>
U
آسان بدست آمدن ،عادی
To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy
قر و غمزه آمدن
[دلربائی کردن]
to go towards
[British E]
/ toward
[American E]
somebody
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
To be born with a silver spoon in ones mouth .
U
درناز ونعمت بدنیا آمدن
to be into somebody
[something]
<idiom>
U
از کسی
[چیزی]
خوششان آمدن
to come around
[American E]
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to regain consciousness
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
To come out of oness shell.
U
از جلد ( لاک ) خود در آمدن
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
To make eyes.
U
چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
to look at
U
نگاه کردن به
[نگریستن به]
[به نظر آمدن]
Out of frying pan into the fire.
<proverb>
U
از ماهیتابه در آمدن وبه آتش در افتادن .
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
de minimis exception
U
به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
U
واقعا محشر به نظر آمدن
[اصطلاح روزمره]
to look
[feel]
like a million dollars
U
بسیار زیبا
[به نظر آمدن]
بودن
[اصطلاح روزمره]
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
warp tension
U
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
warp patterning
U
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
over dyeing
U
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
to limber up a gun carriage
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
down
U
سوی پایین بطرف پایین
multigage
U
قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
omnibus
U
اتوبوس
omnibuses
U
اتوبوس
bussed
U
اتوبوس
bused
U
اتوبوس
buses
U
اتوبوس
Bus line number 8.
U
اتوبوس خط ۸.
busing
U
اتوبوس
bussing
U
اتوبوس
busses
U
اتوبوس
a bus
U
اتوبوس
bus
U
اتوبوس
I drove the bus.
U
من اتوبوس را راندم.
to ride on the bus
U
با اتوبوس رفتن
trolley bus
U
اتوبوس برقی
I went by bus.
U
من با اتوبوس رفتم.
to go by bus
U
با اتوبوس رفتن
trolley buses
U
اتوبوس برقی
queued
U
صف اتوبوس و غیره
queue
U
صف اتوبوس و غیره
queueing
U
صف اتوبوس و غیره
queues
U
صف اتوبوس و غیره
Airbus
U
اتوبوس هوایی
trolleybus
U
اتوبوس برقی
trolley car
U
اتوبوس برقی
Airbuses
U
اتوبوس هوایی
minibuses
U
اتوبوس کوچک
carfare
U
کرایه اتوبوس
body
U
اطاق اتوبوس
bus terminal
U
ایستگاه اتوبوس
bodies
U
اطاق اتوبوس
bus driver
U
راننده اتوبوس
bus bay
U
ایستگاه اتوبوس
space time
U
اتوبوس فضایی
bus stops
U
ایستگاه اتوبوس
bus stop
U
ایستگاه اتوبوس
communication cord
U
کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
stations
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
You can take the bus.
U
شا میتوانید با اتوبوس بروید.
Where is the bus stop?
U
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
station
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
double decker
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double-decker bus
[DDB]
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
How far is the bus stop ?
U
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
Do not lean out!
U
به پنجره تکیه ندهید!
[در اتوبوس یا مترو]
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Is there a bus into town?
U
آیا اتوبوس برای شهر هست؟
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
When is the bus to Pimlico?
U
چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
We got into the wrong bus .
U
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
Do I have to change busses?
U
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
Is there a bus to the airport?
U
آیا برای فرودگاه اتوبوس هست؟
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
The driver coaxed his bus through the snow.
U
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
filed
U
قطار
trains
U
قطار
trained
U
قطار
train
U
قطار
file
U
قطار
colleague
U
هم قطار
string
U
قطار
tandem
U
قطار
row
U
قطار
conpanion
U
هم قطار
compeer
U
هم قطار
rowed
U
قطار
rows
U
قطار
tandems
U
قطار
colleagues
U
هم قطار
Take this luggage to the bus, please.
لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
Which bus do I take for the opera?
U
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
train of waves
U
قطار موج
wave train
U
قطار موج
trucks
U
واگن قطار
trucking
U
واگن قطار
When does the train arrive?
U
قطار کی می رسد؟
train operator
[American E]
U
راننده قطار
railroad engineer
[American E]
U
راننده قطار
locomotive engineer
[American E]
U
راننده قطار
cross belt
U
قطار حمایل
locomotive driver
[British E]
U
راننده قطار
prime movers
U
پیش قطار
prime mover
U
پیش قطار
wagon master
U
رئیس قطار
freight train
U
قطار باری
error burst
U
قطار خطاها
freight trains
U
قطار باری
electric train
U
قطار برقی
pulse train
U
قطار تپشها
rank
U
قطار رشته
ranked
U
قطار رشته
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
rowed
U
قطار راسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com