Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beachhead
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement
U
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore
U
بطرف ساحل جلو ساحل
captures
U
تسخیر
capturing
U
تسخیر
the f.of rome
U
تسخیر رم
possession
U
تسخیر
capture
U
تسخیر
roll back
U
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
aggregates
U
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queries
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate
U
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
capture
U
تسخیر گرفتن
pregnability
U
قابلیت تسخیر
captures
U
تسخیر گرفتن
possessed
U
تسخیر شده
indomitability
U
تسخیر ناپذیری
impregnability
U
تسخیر نشدنی
unconquerable
U
تسخیر ناپذیر
capturing
U
تسخیر گرفتن
subduable
U
تسخیر پذیر
subjugable
U
تسخیر پذیر
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
impregnable
U
غیر قابل تسخیر
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
indomitable
U
تسخیر نا پذیر تسلط ناپذیر
impregnably
U
بطور غیر قابل تسخیر
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
privacy
U
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
language
U
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
U
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
cultivated land
U
اراضی محیات
land distribution
U
توزیع اراضی
land grant
U
اعطای اراضی
accumulative area
U
اراضی سوارشونده
conservation of land
U
حفظ اراضی
innings
U
اراضی مستحدثه
utilized lands
U
اراضی دایر
waste land
U
اراضی موات
unutilized land
U
اراضی موات
tidal flats
U
اراضی جزرومدی
waste lands
U
اراضی موات
quiet enjoyment
U
حق انتفاع اراضی
seisin
U
مالکیت اراضی
land development
U
احیای اراضی
occupied territories
U
اراضی اشغالی
occupied territory
U
اراضی اشغالی
vesture
U
تصرف اراضی
sql
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
cultivation of waste land
U
احیا اراضی موات
uti possidetis
U
تملک اراضی اشغالی
escheat
U
اراضی بلا وارث
reclaiming
U
احیاء اراضی موات
redemption
U
پرداخت مالیات اراضی
uti possidetis
U
تملک اراضی مفتوحه
reclaim
U
احیاء اراضی موات
reclaimed
U
احیاء اراضی موات
reclaims
U
احیاء اراضی موات
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
dense index
U
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
vender's lien
U
حق حبس بایع در معامله اراضی
cession of territory
U
واگذار کردن اراضی مملکت
polder
U
اراضی پست کنار دریا
planning permission
U
اجازه عمران و ابادی اراضی
land office
U
اداره املاک وثبت اراضی
terre tenant
U
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
land poor
U
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
cadastre
U
دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
He has laid hands on these lands.
U
دست انداخته روی این اراضی
backwoods
U
اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
cadastral
U
مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
subinfeudate
U
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
agrarianism
U
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
arrentation
U
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
lease
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
ashore
U
به ساحل
shores
U
ساحل
rivage
U
ساحل
sea shore
U
ساحل
coasts
U
ساحل
littoral
U
ساحل
landside
U
ساحل
bank
U
ساحل
beached
U
ساحل
beaches
U
ساحل
causey
U
ساحل
shore
U
ساحل
beach
U
ساحل
banks
U
ساحل
coast
U
ساحل
brae
U
ساحل
conquering
U
فتح کردن تسخیر کردن
conquers
U
فتح کردن تسخیر کردن
conquer
U
فتح کردن تسخیر کردن
beached
U
زدن به ساحل
beach
U
ساحل شنی
sandbanks
U
ساحل شنی
river line
U
خط ساحل رودخانه
sandbank
U
ساحل شنی
shorelines
U
خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline
U
خط ساحل یا خط ساحلی
beached
U
ساحل شنی
onshore
U
واقع در ساحل
inshore
U
به طرف ساحل
beaches
U
زدن به ساحل
beaches
U
ساحل شنی
hard beach
U
ساحل مستحکم
shores
U
ساحل دریا
shores
U
کرانه ساحل
in
U
نزدیک ساحل
land combat
U
نبرد در ساحل
beach
U
زدن به ساحل
on shore
U
روی ساحل
sea coast
U
ساحل دریا
seashores
U
ساحل دریا
offshore
U
از جانب ساحل
seacoast
U
ساحل دریا
seashore
U
ساحل دریا
offshore
U
دور از ساحل
near shore
U
نزدیک به ساحل
riparian
U
ساحل رودخانه زی
river bank
U
ساحل رودخانه
shore duty
U
خدمت ساحل
river banks
U
ساحل رودخانه
low lander
U
ساحل نشین
in-
U
نزدیک ساحل
attack group
U
گروه تک به ساحل
stethe
U
ساحل رودخانه
beach party
U
تیم ساحل
coastwards
U
درامتداد ساحل
bank protection
U
ساحل داری
bank revetment
U
پوشش ساحل
bankside
U
شیب ساحل
coastward
U
درامتداد ساحل
basegram
U
پیام از ساحل
coastward
U
بطرف ساحل
coral reef
U
ساحل مرجانی
coastwards
U
بطرف ساحل
coastwise
U
درطول ساحل
backshore beach
U
ساحل جزرو مد
back beach
U
ساحل جزرو مد
coast guardsman
U
ساحل بان
shore
U
کرانه ساحل
shore
U
ساحل دریا
backshore
U
ساحل جزرو مد
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
shoring
U
پیاده شدن در ساحل
hinterland
U
زمین پشت ساحل
hinterlands
U
زمین پشت ساحل
shelf
U
سراشیب ساحل دریا
riverain
U
ساکن ساحل رودخانه
put out
U
از ساحل عازم شدن
near bank
U
ساحل نزدیک رودخانه
coast defence
U
سازمان پدافنداز ساحل
seebreeze
U
باد از دریا به ساحل
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
retracts
U
دور شدن از ساحل
retracting
U
دور شدن از ساحل
retracted
U
دور شدن از ساحل
retract
U
دور شدن از ساحل
Ivory Coast
U
کشور ساحل عاج
bar
U
خور پیشرفتگی اب به ساحل
bank line
U
نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank angle
U
زاویه شیب ساحل
inside
U
موج نزدیک ساحل
insides
U
موج نزدیک ساحل
roadstead
U
لنگرگاه دور از ساحل
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
bars
U
خور پیشرفتگی اب به ساحل
the waves beats or the shore
U
امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore
U
خوردن امواج به ساحل
lee shore
U
ساحل در معرض باد
landing beach
U
ساحل پیاده شدن
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
cay
U
ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
banks
U
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
debarkation net
U
پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
to wash something ashore
U
بکنار ساحل شستن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com