English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
knowledge base U پایگاه دانش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
Other Matches
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregates U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
station list U فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index U اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
understanding U دانش
cognisance [British] U دانش
realising [British] U دانش
knowledge U دانش
science U دانش
gramarye U دانش
sciences U دانش
gramarey U دانش
know how U دانش
wisdom U دانش
know-how U دانش
cognition U دانش
scholarships U دانش
knowledge U دانش
kenning U دانش
gramary U دانش
realizing U دانش
scholarship U دانش
erudition U فضل و دانش
aeronautics U دانش هوانوردی
polymathy U دانش زیاد
schoolfellow U کسب دانش
letters U معرفت دانش
letter U معرفت دانش
treatise U دانش نویسه
pupils U دانش اموز
pupil U دانش اموز
learning U دانش یادگیری
polyhistor U دانش بسیار
grader U دانش اموز
maieutic U دانش مامایی
knowledge representation U بازنمود دانش
educating U دانش اموختن
scholar U دانش پژوه
scholars U دانش پژوه
educates U دانش اموختن
knowlege representation U نمایش دانش
knowledge engineer U مهندسی دانش
knowledge domain U قلمرو دانش
knowing faculty U قوه دانش
kith U دانش و معرفت
thermodynamics U دانش دماپویایی
normal school U دانش سرا
postgraduates U دانش اموخته
photology U دانش روشنایی
philomath U دانش پرست
patrons of learning U دانش پروران
pansophism U دانش مطلق
organum U وسیله دانش
onomastics U دانش نام
omniscience U دانش بی پایان
smattering U دانش سطحی
educate U دانش اموختن
ominscience U دانش بی پایان
teacher's college U دانش سرا
postgraduate U دانش اموخته
in ken U د رحدود دانش
treatises U دانش نویسه
an encourouges of science U دانش پرور
architectonic U دانش معماری
schooling U کسب دانش
schoolboy U دانش اموز
striker U دانش اموز
academy U انجمن دانش
strikers U دانش اموز
knowledge representation U نمایش دانش
alumnus U دانش اموخته
computer awarness U دانش کامپیوتر
schoolboys U دانش اموز
computer literacy U دانش کامپیوتر
academies U انجمن دانش
students U دانش اموز
physical science U دانش مادی
life sciences U دانش زیستی
life science U دانش زیستی
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
student U دانش اموز
to a knowledge U دانش اندوختن
witting U معلومات دانش
technical know how U دانش فنی
aeronautic U مربوط به دانش هوانوردی
nonrated man U دانش اموز دریایی
old boy U دانش آموز پیشین
old boys U دانش آموز پیشین
cardiology U دانش قلب شناسی
liturgiology U دانش ایین نمازliturgist
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
geology U دانش زمین شناسی
academician U عضو انجمن دانش
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
geogeny U دانش زمین پیدایی
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
geogony U دانش زمین پیدایی
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
knowledge U نرم افزاری که دانش
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
technologies U دانش فنی تکنولوژی
technology U دانش فنی تکنولوژی
gynecology U دانش امراض زنانه
statics U دانش پایداری نیروها
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
phonics U دانش صدا وپژواک
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
aeronautical U مربوط به دانش هوانوردی
paleology U دانش چیزهای کهنه
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
logic U دانش تفکرات و دلایل
summa U اثار دانش بشری
acadmist U عضو انجمن دانش یافرهنگستان
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
sophy U پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
seaman recruit U دانش اموز ملوانی دریایی
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
encyclopedia U دایره العلوم دانش جنگ
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
phonology U دانش دگرگونی صدا در زبان
encyclopaedias U دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedias U دایره العلوم دانش جنگ
acodemian U عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics U [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
actinochemistry U مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
lore U دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
opto electronics U تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
academically U چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
No less than half the students failed the test. U کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
lodgment or lodge U پایگاه
campound U پایگاه
posts U پایگاه
post- U پایگاه
post U پایگاه
aboard U در پایگاه
stations U پایگاه
stationed U پایگاه
station U پایگاه
status U پایگاه
site U پایگاه
sited U پایگاه
platform U پایگاه
sites U پایگاه
posted U پایگاه
platforms U پایگاه
egg bound U صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
intellectualist U کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
c U استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
class status U پایگاه طبقهای
hardened site U پایگاه مقاوم
encampment U اردو پایگاه
databases U پایگاه داده ها
spaceport U پایگاه فضایی
space station U پایگاه فضایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com