Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
surcease
U
پایان استراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zazen
U
پایان استراحت نشسته
Other Matches
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
eol
U
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminate
U
پایان دادن پایان یافتن
terminated
U
پایان دادن پایان یافتن
terminates
U
پایان دادن پایان یافتن
recumbency
U
استراحت
yasme
U
استراحت
idlest
U
استراحت
bye
U
استراحت
breathers
U
استراحت
breather
U
استراحت
vacations
U
استراحت
vacation
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
relaxation
U
استراحت
byes
U
استراحت
idle
U
استراحت
idles
U
استراحت
idled
U
استراحت
rests
U
استراحت
rest
U
استراحت
lie off
U
استراحت کردن
lie up
U
استراحت کردن
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
go to rest
U
استراحت کردن
to take one's rest
U
استراحت کردن
lie by
U
استراحت کردن
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
resting potential
U
پتانسیل استراحت
quiescent point
U
نقطه استراحت
binnacle
U
استراحت پزشکی
sick leave
U
استراحت بیماری
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to rest oneself
U
استراحت کردن
to repose oneself
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کوتاه
meal break
U
استراحت ناهار
nooning
U
استراحت نیمروز
quiescent current
U
جریان استراحت
unbuckles
U
استراحت کردن
unbuckled
U
استراحت کردن
unbuckle
U
استراحت کردن
to retire to bed
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
rest period
U
دوره استراحت
rest cure
U
معالجه با استراحت
respite _
U
فاصله استراحت
relief time
U
زمان استراحت
relief interval
U
استراحت متناوب
outstretch
U
استراحت کردن
rests
U
استراحت کردن
rests
U
محل استراحت
to pause
U
استراحت کردن
repose
U
اسودگی استراحت
idle period
U
دوره استراحت
rest
U
استراحت کردن
rest
U
محل استراحت
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
respite
U
استراحت تمدید مدت
parlor car
U
سالن استراحت قطار
work relief
U
استراحت توام با کار
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
to rest up
U
استراحت کامل کردن
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
easing
U
سهولت استراحت رسایی
eased
U
سهولت استراحت رسایی
ease
U
سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
eases
U
سهولت استراحت رسایی
rest up
U
استراحت کامل کردن
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
lairs
U
محل استراحت جانور
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
rest
U
استراحت کردن بالشتک
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
rest
U
تکیه گاه استراحت
rests
U
استراحت کردن بالشتک
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
rests
U
تکیه گاه استراحت
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lair
U
محل استراحت جانور
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
sempiternity
U
بی پایان
forever
U
بی پایان
end all
U
پایان
end line
U
خط پایان
finish line
U
خط پایان
abysses
U
بی پایان
abysm
U
بی پایان
bourne
U
پایان
infinite time
U
بی پایان
immortality
U
بی پایان
decapoda
U
ده پایان
eternality
U
بی پایان
eternity
U
بی پایان
finallist
U
پایان رس
out
<adv.>
U
پایان
windup
U
پایان
issue
[outcome]
U
پایان
aeon
U
بی پایان
foreverness
U
بی پایان
hexapod
U
شش پایان
fruition
U
پایان
illimitable
U
بی پایان
illmitable
U
بی پایان
initiator terminator
U
پایان ده
to sit out
U
تا پایان
perpetuity
U
بی پایان
abyss
U
بی پایان
end
U
پایان
ends
U
پایان
unending
U
بی پایان
limit
U
پایان
inconclusive
U
بی پایان
unfinished
U
بی پایان
incessant
U
پی در پی بی پایان
ending
U
پایان
never ending
U
بی پایان
interminate
U
بی پایان
ended
U
پایان
finis
U
پایان
cessation
U
پایان
period
U
پایان
termination
U
پایان
endless
U
بی پایان
endings
U
پایان
conclusions
U
پایان
closest
U
پایان
periods
U
پایان
point
U
پایان
never-ending
U
بی پایان
eternity
U
بی پایان
unbound
U
بی پایان
eternities
U
بی پایان
finishes
U
پایان
close
U
پایان
closer
U
پایان
closes
U
پایان
finality
U
پایان
conclusion
U
پایان
finish
U
پایان
termination date
U
تاریخ پایان
sign off
U
پایان دادن به
to come to a end
U
به پایان رسیدن
terminuse ad quem
U
نقطه پایان
subjunction
U
افزایش در پایان
teleologist
U
پایان شناس
atrocious
U
با شرارت بی پایان
terminable
U
پایان یافتنی
to bring to an end
U
به پایان رساندن
teleology
U
پایان شناسی
placing judge
U
داور خط پایان
over
U
پایان یافتن
finish
U
پایان مسابقه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com