English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 290 (8831 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
puriform U پاک کردن تصفیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
compound U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
compounds U تصفیه کردن
accord U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
purifies U تصفیه کردن پالودن
purify U تصفیه کردن پالودن
purifying U تصفیه کردن پالودن
refine U تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن پالودن
refines U تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن پالودن
urbanised U صاف کردن تصفیه کردن
urbanises U صاف کردن تصفیه کردن
urbanising U صاف کردن تصفیه کردن
urbanize U صاف کردن تصفیه کردن
urbanized U صاف کردن تصفیه کردن
urbanizes U صاف کردن تصفیه کردن
urbanizing U صاف کردن تصفیه کردن
settle U واریز کردن تصفیه کردن
settle U تصفیه حساب کردن
settle U تصفیه کردن سازش کردن
settles U واریز کردن تصفیه کردن
settles U تصفیه حساب کردن
settles U تصفیه کردن سازش کردن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
tries U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
clarifies U تصفیه کردن
clarify U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
establish U تصدیق کردن تصفیه کردن
establishes U تصدیق کردن تصفیه کردن
establishing U تصدیق کردن تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
administer U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
sublimate U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
air refining U با هوا تصفیه کردن
calcine U تصفیه کردن
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
check out U تصفیه حساب کردن
depurate U تصفیه کردن
etherealize U اسمانی کردن تصفیه کردن
pattinsonprocess U عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
puriform U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
to try out U خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
settlement U تصفیه
expurgation U تصفیه
administrations U تصفیه
conciliation U تصفیه
administration U تصفیه
clearance U تصفیه
clarification U تصفیه
purgation U تصفیه
water softener U اب تصفیه کن
water softeners U اب تصفیه کن
fining U تصفیه
depuration U تصفیه
settlements U تصفیه
adjustments U تصفیه
liquidation U تصفیه
arrangements U تصفیه
arrangement U تصفیه
infiltration U تصفیه
percolation U تصفیه
rectification U تصفیه
water purification U تصفیه اب
adjustment U تصفیه
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
adjust تصفیه نمودن
refine U تصفیه شدن
liquidators U مدیر تصفیه
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
gas cleaning U تصفیه گاز
gold parting U تصفیه طلا
liquidator U مدیر تصفیه
refines U تصفیه شدن
purified U تصفیه شده
receiver U مدیر تصفیه
receivers U مدیر تصفیه
refinef copper U مس تصفیه شده
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
zone purification U تصفیه منطقهای
liquidation U تصفیه شرکت
administrator U مدیر تصفیه
administrators U مدیر تصفیه
refinery U تصفیه خانه
discharges U مفاصا تصفیه
secondary treatment U تصفیه دومین
refined U تصفیه شده
depurative U تصفیه کننده
average adjustment U تصفیه خسارت
sewage purification U تصفیه فاضلاب
refineries U تصفیه خانه
purificator U تصفیه کننده
purification U شستشو تصفیه
depuratory U تصفیه کننده
unsettled U تصفیه نشده
catharsis U تصفیه تطهیر
settlement U تصفیه پرداخت
calcining method U روش تصفیه
trustees U مدیر تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
gold refining U تصفیه طلا
settlements U تصفیه پرداخت
calcining klin U بوته تصفیه
break up price U بهای تصفیه
depurator U تصفیه کننده
administratrix U مدیره تصفیه
primary treatment U تصفیه نخستین
expurgator U تصفیه کننده
clarify U تصفیه شدن
discharge U مفاصا تصفیه
order of discharge U حکم تصفیه
overrefinement U تصفیه بسیار
clarifies U تصفیه شدن
filtration U تصفیه پالایش
official receiver U مدیر تصفیه
official liquidator U مدیر تصفیه
expurgatory U تصفیه کننده
outstandingly U تصفیه نشده
outstanding U تصفیه نشده
clarifying U تصفیه شدن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
aquavitae U الکل تصفیه نشده
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
furnace refining U تصفیه و پالایش کوره
clarified U ناب تصفیه شده
purofier U اسباب تصفیه گاز
raffinate U ماده تصفیه شده
muscovado U قند تصفیه نشده
waste water purification plant U تصفیه خانه فاضلاب
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
liquidation [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
filtrate U مایع تصفیه شده
air refining process U فرایند تصفیه با هوا
expurgatorial U تصفیه یاتنقیح کننده
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
refined spelter U روی تصفیه شده
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
calcined lime U اهک تصفیه شده
refined iron U اهن تصفیه شده
filtering U صاف کنندگی تصفیه
refined lead U سرب تصفیه شده
gold refinery U واحد تصفیه طلا
refined oil U نفت تصفیه شده
clarificant U ماده تصفیه کننده
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com