English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
feuilleton U پاورقی قسمت پایین روزنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feuilleton U کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
foot U قسمت پایین چیزی
midriffs U مربوط به قسمت پایین سینه
midriff U تیغه قسمت پایین سینه
midriff U مربوط به قسمت پایین سینه
midriffs U تیغه قسمت پایین سینه
soffite U سقف قسمت پایین عمارت
soffit U سقف قسمت پایین عمارت
desender U قسمت پایین حروف کوچک
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
footnote U پاورقی
footer U پاورقی
footnotes U پاورقی
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
down U سوی پایین بطرف پایین
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
journal U روزنامه
the daily paper U روزنامه
newspaper U روزنامه
journals U روزنامه
paper U روزنامه
papered U روزنامه
papering U روزنامه
papers U روزنامه
newspapers U روزنامه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
journalists U روزنامه نگار
journalist U روزنامه نگار
newspaper columns U ستونهای روزنامه
news vendor U روزنامه فروش
editor U سردبیر روزنامه
official gazette U روزنامه رسمی
news agent U روزنامه فروش
official jurnal U روزنامه رسمی
column U ستون روزنامه
newspaperman U روزنامه فروش
columns U ستون روزنامه
newsman U روزنامه فروش
newsmen U روزنامه فروش
newsstand U روزنامه فروشی
book of account U دفتر روزنامه
daily U روزنامه یومیه
dailies U روزنامه یومیه
logbook U روزنامه دریاپیمایی
paper boy U روزنامه رسان
newspapermen U روزنامه نگار
sportswriter U خبرنگارورزشی روزنامه
paper boys U روزنامه رسان
paper boys U روزنامه فروش
publicist U روزنامه نگار
paper boy U روزنامه فروش
newspaperman U روزنامه نگار
newsprint U طبع روزنامه
journalism U روزنامه نگاری
gazetteer U روزنامه نویس
publicists U روزنامه نگار
journal U دفتر روزنامه
local paper U روزنامه محلی
day book U دفتر روزنامه
daily news paper U روزنامه یومیه
daybook U دفتر روزنامه
journals U دفتر روزنامه
cutting U برش روزنامه
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
newspapers U روزنامه نگاری کردن
editoress U مدیره روزنامه یامجله
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
newspaper U روزنامه نگاری کردن
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
gazette U مجله رسمی روزنامه
news stand U جایگاه فروش روزنامه
journal U دفتر روزنامه یکان
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
newspaperman U صاحب وگرداننده روزنامه
news room U اطاق روزنامه خوانی
newspapermen U صاحب وگرداننده روزنامه
newsboy U پسر روزنامه فروش
newsprint U ماشین چاپ روزنامه
newsstand U دکه روزنامه فروشی
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
journals U دفتر روزنامه یکان
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
semi monthly U روزنامه یامجله دوهفتگی
journalistic U وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
sales d. U دفتر فروش روزنامه
name plates U نام و آرم روزنامه
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
unit journal U دفتر روزنامه یکان
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
he writes for the papers U برای روزنامه هامقاله مینویسد
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
newsstand U دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttling U عبور قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
shirt-tail U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
shirt-tails U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
balaam U موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
paper U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
penny a liner U کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
further down U پایین تر
low U پایین
dowm U پایین
below <adv.> U در پایین
shitu U پایین
hereafter <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
beneath U پایین تر
beneath U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
de- U پایین
tailwater U پایین اب
sub- U یا پایین تر
lowers U پایین تر
lower U پایین تر
shortest U پایین تر
below U پایین
lowered U پایین تر
lowering U پایین تر
lower most U پایین تر
lower limit U حد پایین
low level U پایین
bal U از مچ پا به پایین
bottoms U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
flattest U پایین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com