Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snapback
U
پاس دادن توپ دراغازهر روند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backslash
U
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
trend line
U
خط روند
proceeding
U
روند
trend
U
روند
trepan
U
روند
flows
U
روند
process
U
روند
flow
U
روند
flowed
U
روند
processes
U
روند
trends
U
روند
procedure
U
روند
trend analysis
U
تحلیل روند
trend
U
روند کار
processes
U
فراشد روند
data flow
U
روند داده ها
upward trend
U
روند صعودی
timetrend
U
روند زمانی
developmental trend
U
روند تکوینی
rate of rise of water level
U
روند بالاامدن اب
program flow
U
روند برنامه
production process
U
روند ساخت
economic trend
U
روند اقتصادی
control flow
U
روند کنترل
process
U
روند طریقه
processes
U
روند طریقه
pernicious trend
U
روند قهقرایی
process
U
فراشد روند
secular trend
U
روند قرنی
flowcharter
U
روند نما
stream routing
U
روند روانه
process of negotiations
U
روند مذاکرات
fission process
U
روند انشقاق
bidirectional flow
U
روند دوسویه
trends
U
روند کار
stream routing
U
روند رود
process chart
U
نقشه روند کار
hypertext
U
به صفحه جددی می روند
up-river
برخلاف روند جریان آب
program flowchart
U
روند نمای برنامه
flowchapt symbol
U
نماد روند نما
secular trend
U
روند دراز مدت
extrapolation
U
ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations
U
ادامه روند تعمیم دهی
bells
U
زنگ در پایان هر روند بوکس
bell
U
زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing
U
روند پر شدن یک جدول درهم
modality
U
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
products customarily found in a pharmacy
U
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
listing
U
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
lover's lane
<idiom>
U
جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
listings
U
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
assets
U
که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
What are the collection procedures for ...?
U
روند جمع آوری برای ... چه
[جور]
است ؟
round
U
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest
U
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
paragraphs
U
بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
edit
U
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
pagination
U
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
paragraph
U
بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
edited
U
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
warm-up
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
annotations
U
علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
annotation
U
علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
assembly
U
نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembling
U
روند خودکاری که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل میکند
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
patterns
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
texel
U
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
tossle
U
منگوله
[در این حالت دسته ای از نخ ها جهت تزئین فرش یا خورجین و زین اسب بکار می روند.]
dual
U
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
deep motif
U
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
to anneal
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
string
U
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
ATD
U
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
detail
U
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
paired registers
U
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
detailing
U
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
inferior figures
U
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
regenerator
U
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
Intel
U
محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
cryptographic
U
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
solidifying process
U
روند انجماد جریان انجماد
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
data processing
U
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
stacked
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option
U
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
slashed
U
چاک دادن شکاف دادن
judging
U
حکم دادن تشخیص دادن
judges
U
حکم دادن تشخیص دادن
insult
U
فحش دادن دشنام دادن
insulted
U
فحش دادن دشنام دادن
prefers
U
ترجیح دادن برتری دادن
slashes
U
چاک دادن شکاف دادن
inform
U
اطلاع دادن گزارش دادن
mitigate
U
تخفیف دادن تسکین دادن
pottion
U
بهره دادن از جهاز دادن به
slash
U
چاک دادن شکاف دادن
lends
U
عاریه دادن اجاره دادن
lend
U
عاریه دادن اجاره دادن
develops
U
بسط دادن پرورش دادن
organising
U
سازمان دادن ارایش دادن
develop
U
بسط دادن پرورش دادن
garnishing
U
زینت دادن لعاب دادن
give security for
U
تامین دادن ضامن دادن
organize
U
سازمان دادن ارایش دادن
informs
U
اطلاع دادن گزارش دادن
to set forth
U
شرح دادن بیرون دادن
irritated
U
خراش دادن سوزش دادن
prefer
U
ترجیح دادن برتری دادن
irritate
U
خراش دادن سوزش دادن
purging
U
غرامت دادن جریمه دادن
massage
U
ماساژ دادن تغییر دادن
pronounce
U
حکم دادن فتوی دادن
massaged
U
ماساژ دادن تغییر دادن
pronounces
U
حکم دادن فتوی دادن
incises
U
چاک دادن شکاف دادن
massages
U
ماساژ دادن تغییر دادن
incised
U
چاک دادن شکاف دادن
incise
U
چاک دادن شکاف دادن
massaging
U
ماساژ دادن تغییر دادن
directs
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
directed
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
preferring
U
ترجیح دادن برتری دادن
irritates
U
خراش دادن سوزش دادن
judged
U
حکم دادن تشخیص دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
judge
U
حکم دادن تشخیص دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com