English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
action parameters U پارامترهای عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passing parameters U پارامترهای عبور پارامترهای گذر
orbital parameters U پارامترهای اربیتالی
comunications parameters U پارامترهای ارتباطات
design parameters U پارامترهای طرح
h parameter U پارامترهای هیدرید
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
essential elements U [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
outputs U مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
output U مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fine tune U تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
tune U تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes U تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
operation code U کد عملیاتی
operating U عملیاتی
operational U عملیاتی
operational code U کد عملیاتی
operations code U کد عملیاتی
operating temperature U دمای عملیاتی
operating speed U سرعت عملیاتی
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating budget U بودجه عملیاتی
operating cost U هزینه عملیاتی
operating cost U مخارج عملیاتی
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating loss U زیان عملیاتی
operating profit U سود عملیاتی
operating weight U وزن عملیاتی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation map U نقشه عملیاتی
operational research U تحقیق عملیاتی
operational reserve U احتیاط عملیاتی
operational reserve U ذخیره عملیاتی
operational route U مسیر عملیاتی
operational route U جاده عملیاتی
operationalism U عملیاتی نگری
operations code U رمز عملیاتی
preoperational U پیش عملیاتی
staging area U منطقه عملیاتی
operational readiness U امادگی عملیاتی
operational problems U مسائل عملیاتی
operational management U مدیریت عملیاتی
operation order U دستور عملیاتی
operation overlay U کالک عملیاتی
operation research U پژوهش عملیاتی
operational costs U هزینههای عملیاتی
operational definition U تعریف عملیاتی
operational environment U محیط عملیاتی
operational headquarters U ستاد عملیاتی
incidents U حادثه عملیاتی
component operation U عناصر عملیاتی
concept of operation U تدبیر عملیاتی
incident U حادثه عملیاتی
cruising range U برد عملیاتی
elements U عنصر عملیاتی
flowchart U شمای عملیاتی
element U عنصر عملیاتی
functional specification U مشخصه عملیاتی
throughput U توان عملیاتی
endurance U برد عملیاتی
mission load U اماد عملیاتی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
operational weapon U جنگ افزار عملیاتی
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational amplifier U تقویت کننده عملیاتی
effective through put U توان عملیاتی موثر
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
mission load U بار مبنای عملیاتی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
game cycle U دورههای عملیاتی بازی جنگ
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
not operationally ready U غیر اماده ازنظر عملیاتی
zeroed out U غیر عملیاتی شدن یکان
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
sop U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
present work U عملیاتی که اکنون انجام شده است
sequential U عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
change of operation control U تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
radiological operations U عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing U عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic U مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
cold rolling U عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fixes U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Perl U برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
niladic U مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration U جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
automonitor U ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
ripple through carry U عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
multiprocessor U عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com