English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (782 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intercede U پادر میانی کردن
interceded U پادر میانی کردن
intercedes U پادر میانی کردن
interceding U پادر میانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
indeterminacy U پادر هوایی
indeterminate U پادر هوا
wear down U از پادر اوردن
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
median U میانی
midline U خط میانی
mesail U میانی
centric U میانی
center land U خط میانی
centrical U میانی
center back U بک میانی
inmost U میانی
medial U میانی
mesal U میانی
medium U میانی
mediums U میانی
innermost U میانی
middle deck U پل میانی
mesial U میانی
mesne U میانی
mediating U میانی
mediates U میانی
mediated U میانی
mediate U میانی
cut splice U پیوند میانی
center line U خط میانی زمین
lower boom U بوم میانی
center section U بال میانی
center wing U بال میانی
center stripe U خط میانی زمین
central reserve U سکوی میانی
neutral wire U سیم میانی
ridge rope U سیم میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
midsection U قطعه میانی
midfield line U خط میانی زمین
central strip U نوار میانی
midpoints U نقطه میانی
midpoint U نقطه میانی
middles U میانی وسطی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
mid U میانی وسطی
intermediate anneal U التهاب میانی
middle layer U قشر میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
middle U میانی وسطی
mesencephalon U مغز میانی
neutral conductor U سیم میانی
median income U درامد میانی
hogging U تنش میانی
mid- U میانی وسطی
center circle U دایره میانی
median U سکوی میانی
lower boom U تیرک میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
middle part U قسمت میانی
intermediate phase U فاز میانی
meddle U میانی وسطی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
interconnection U اتصال میانی
buffer U حافظه میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
middle fraction U جزء میانی
intermediate office U مرکز میانی
intermediate link U حلقه میانی
middle fraction U پاره میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
intermediate points U جهات میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
middle ear U گوش میانی
meddles U میانی وسطی
drop keel U تیغه میانی
meddled U میانی وسطی
tympanum U گوش میانی
interphase U فاز میانی
intermediate plate U صفحه میانی
mid flap U فلپ میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate U عضو میانی
interband U باند میانی
halfback U بازیگرخط میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
halfback U بازیگر میانی
intermediate U طبقه میانی
intermediate band U باند میانی
i.f. U فرکانس میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
intermediate image U تصویر میانی
middles U منطقه میانی زمین
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
vermis U قطعه میانی مخچه
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
centre U نقط ه میانی چیزی
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
dorsomedial thalamus U تالاموس پشتی- میانی
media U پوشش میانی سرخرگ
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
flankerback U بازیگر میانی جناح
centered U نقط ه میانی چیزی
centers U نقط ه میانی چیزی
middle U منطقه میانی زمین
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
dermis U غشاء میانی پوست
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
medice U قسمت میانی زمین
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
center ice circle U داره میانی زمین
grounded neutral U سیم میانی زمین
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
center U نقط ه میانی چیزی
third ventricle U بطن میانی مغز
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
deep U نقطه میانی سر پیچ
deeper U نقطه میانی سر پیچ
deepest U نقطه میانی سر پیچ
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
centred U نقط ه میانی چیزی
half length illusion U خطای ادراکی میانی
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
amidship U قسمت میانی قایق
center back U بازیگر میانی خط عقب
bilge board U تخته میانی قایق
loomed U قسمت میانی پارو
looming U قسمت میانی پارو
loom U قسمت میانی پارو
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
cif U فرمت میانی معروف
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
rail U الت میانی در و پنجره
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
interjacent U میانی در میان افتاده
looms U قسمت میانی پارو
big man U بازیگر میانی بیس بال
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
thalamic U ماده خاکستری مغز میانی
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
midpoints U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
proxinal U نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
image camera tube U لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination U ترکیب مجدد باند میانی
drawman U مرد میانی برای رویارویی
intermediate frequency amplifier U تقویت کننده فرکانس میانی
mesocarp U قشر میانی غلاف میوه
seats U قسمت میانی زین اسب
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
seated U قسمت میانی زین اسب
seat U قسمت میانی زین اسب
midpoint U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midgut U قسمت میانی مجرای هاضمه
set back U مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
thalamus U تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
atrium U اطاق میانی خانههای روم قدیم
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
Midwestern U وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
stapedial U وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
Biedermeier U [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt U منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
endodontia U شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics U شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
ES IS U سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
tympanitis U اماس طبل گوش ورم گوش میانی
holograms U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
partition wall U دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com