Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intercede
U
پادر میانی کردن
interceded
U
پادر میانی کردن
intercedes
U
پادر میانی کردن
interceding
U
پادر میانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
change of leg
U
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
indeterminacy
U
پادر هوایی
indeterminate
U
پادر هوا
wear down
U
از پادر اوردن
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
interpage
U
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
median
U
میانی
midline
U
خط میانی
mesail
U
میانی
centric
U
میانی
center land
U
خط میانی
centrical
U
میانی
center back
U
بک میانی
inmost
U
میانی
medial
U
میانی
mesal
U
میانی
medium
U
میانی
mediums
U
میانی
innermost
U
میانی
middle deck
U
پل میانی
mesial
U
میانی
mesne
U
میانی
mediating
U
میانی
mediates
U
میانی
mediated
U
میانی
mediate
U
میانی
cut splice
U
پیوند میانی
center line
U
خط میانی زمین
lower boom
U
بوم میانی
center section
U
بال میانی
center wing
U
بال میانی
center stripe
U
خط میانی زمین
central reserve
U
سکوی میانی
neutral wire
U
سیم میانی
ridge rope
U
سیم میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
midsection
U
قطعه میانی
midfield line
U
خط میانی زمین
central strip
U
نوار میانی
midpoints
U
نقطه میانی
midpoint
U
نقطه میانی
middles
U
میانی وسطی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
mid
U
میانی وسطی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
middle layer
U
قشر میانی
intermediate field
U
میدان میانی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
middle
U
میانی وسطی
mesencephalon
U
مغز میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
median income
U
درامد میانی
hogging
U
تنش میانی
mid-
U
میانی وسطی
center circle
U
دایره میانی
median
U
سکوی میانی
lower boom
U
تیرک میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
middle part
U
قسمت میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
meddle
U
میانی وسطی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
interconnection
U
اتصال میانی
buffer
U
حافظه میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
middle fraction
U
جزء میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
middle fraction
U
پاره میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
intermediate points
U
جهات میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
middle ear
U
گوش میانی
meddles
U
میانی وسطی
drop keel
U
تیغه میانی
meddled
U
میانی وسطی
tympanum
U
گوش میانی
interphase
U
فاز میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
mid flap
U
فلپ میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate
U
عضو میانی
interband
U
باند میانی
halfback
U
بازیگرخط میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
halfback
U
بازیگر میانی
intermediate
U
طبقه میانی
intermediate band
U
باند میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
middles
U
منطقه میانی زمین
intermediate frequency breakdown
U
شکست فرکانس میانی
vermis
U
قطعه میانی مخچه
intermediate repeater
U
تقویت کننده میانی
centre
U
نقط ه میانی چیزی
intermediate amplifier
U
تقویت کننده میانی
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
insulated intermediate layer
U
لایه میانی عایق
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
dorsomedial thalamus
U
تالاموس پشتی- میانی
media
U
پوشش میانی سرخرگ
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
flankerback
U
بازیگر میانی جناح
centered
U
نقط ه میانی چیزی
centers
U
نقط ه میانی چیزی
middle
U
منطقه میانی زمین
medial layer
U
لایه میانی
[پزشکی]
intermediate roll stand
U
مقام نورد میانی
dermis
U
غشاء میانی پوست
intermediate frequency amplification
U
تقویت فرکانس میانی
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
medice
U
قسمت میانی زمین
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
center ice circle
U
داره میانی زمین
grounded neutral
U
سیم میانی زمین
intermediate frequency transformer
U
مبدل فرکانس میانی
center
U
نقط ه میانی چیزی
third ventricle
U
بطن میانی مغز
intermediate temperature
U
درجه حرارت میانی
deep
U
نقطه میانی سر پیچ
deeper
U
نقطه میانی سر پیچ
deepest
U
نقطه میانی سر پیچ
intermediate aperiodic circuit
U
مدار میانی اپریودیک
centred
U
نقط ه میانی چیزی
half length illusion
U
خطای ادراکی میانی
intermediate transformer
U
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
amidship
U
قسمت میانی قایق
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
bilge board
U
تخته میانی قایق
loomed
U
قسمت میانی پارو
looming
U
قسمت میانی پارو
loom
U
قسمت میانی پارو
interband telegraphy
U
تلگراف باند میانی
cif
U
فرمت میانی معروف
steering wheel hub
U
قسمت میانی غربالک
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
rail
U
الت میانی در و پنجره
midpoint rule
U
قاعده نقطه میانی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
looms
U
قسمت میانی پارو
big man
U
بازیگر میانی بیس بال
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
otitis media
[OM]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
midpoints
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
proxinal
U
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant
U
[تیر عمودی در خرپای میانی]
intermediate frequency band filter
U
صافی باند فرکانس میانی
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
image camera tube
U
لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination
U
ترکیب مجدد باند میانی
drawman
U
مرد میانی برای رویارویی
intermediate frequency amplifier
U
تقویت کننده فرکانس میانی
mesocarp
U
قشر میانی غلاف میوه
seats
U
قسمت میانی زین اسب
mesoblast
U
لایه جرثومه میانی جنین
seated
U
قسمت میانی زین اسب
seat
U
قسمت میانی زین اسب
midpoint
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midgut
U
قسمت میانی مجرای هاضمه
set back
U
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center ice spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
atrium
U
اطاق میانی خانههای روم قدیم
center face off spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
trombone
U
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
stapedial
U
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
Biedermeier
U
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt
U
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
endodontia
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans
U
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
ES IS
U
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
tympanitis
U
اماس طبل گوش ورم گوش میانی
holograms
U
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
U
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
partition wall
U
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com