Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
done for
<idiom>
U
ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uncoiling
U
از حالت چنبرهزدگی درآمدن
uncoiled
U
از حالت چنبرهزدگی درآمدن
uncoil
U
از حالت چنبرهزدگی درآمدن
uncoils
U
از حالت چنبرهزدگی درآمدن
to recover from something
U
به حالت اول درآمدن
[مثال از بحرانی]
emaciate
U
نزار کردن
harry
U
ویران کردن
do in
<idiom>
U
ویران کردن
eat away
<idiom>
U
ویران کردن
harrying
U
ویران کردن
harries
U
ویران کردن
razes
U
ویران کردن
razed
U
ویران کردن
raze
U
ویران کردن
desolate
U
ویران کردن
devastate
U
ویران کردن
devastates
U
ویران کردن
to pull down
U
ویران کردن
tear down
<idiom>
U
ویران کردن
gaunt
U
ویران کردن
to lay in ruin
U
ویران کردن
to play havoc among
U
ویران کردن
ruinate
U
ویران کردن
rubble
U
ویران کردن
ravaging
U
ویران کردن
throws
U
ویران کردن
demolish
U
ویران کردن
ravaged
U
ویران کردن
throw
U
ویران کردن
demolished
U
ویران کردن
demolishes
U
ویران کردن
demolishing
U
ویران کردن
havoc
U
ویران کردن
ravage
U
ویران کردن
lay waste
U
ویران کردن
razing
U
ویران کردن
throwing
U
ویران کردن
ravages
U
ویران کردن
make havoc with
U
ویران کردن
to make havoc of
U
ویران کردن
harried
U
ویران کردن
to lay waste
U
ویران یا غارت کردن
ravaged
U
ویران یا غارت کردن
ravaging
U
ویران یا غارت کردن
raze or rase
U
پاک ویران کردن
ravages
U
ویران یا غارت کردن
ravage
U
ویران یا غارت کردن
unbuild
U
بکلی ویران کردن
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
knockout
U
ویران کردن ضربت قاطع
knockouts
U
ویران کردن ضربت قاطع
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
meagre
U
نزار
meager
U
نزار
cachectic
U
نزار
heartsick
U
نزار
thins
U
نزار
leaned
U
نزار
leans
U
نزار
thin
U
نزار
thinned
U
نزار
lean
U
نزار
thinners
U
نزار
thinnest
U
نزار
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
vandalizing
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
To adobt a reconciliatory attitude.
U
ازدر آشتی درآمدن
peaked
U
رنگ پریده نزار
do in
<idiom>
U
خسته شدن ،از پای درآمدن
To swindle (fleece) someone .
U
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
subversives
U
ویران
ruinous
U
ویران
in a ruined condition
U
ویران
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
ویران
galley west
U
ویران
barren
<adj.>
U
ویران
wastry
U
ویران
ravager
U
ویران گر
deserted
<adj.>
U
ویران
subversive
U
ویران
dilapidated
U
ویران
bleak
<adj.>
U
ویران
desolator
U
ویران گر
desolate
<adj.>
U
ویران
wastery
U
ویران
desolater
U
ویران گر
ruined
U
ویران
to lie in ruin
U
ویران بودن
harrier
U
ویران کننده
wrack
U
ویران شدن
give way
<idiom>
U
ویران شدن
to fall to decay
U
ویران شدن
devastator
U
ویران کننده
to be toast
[American E]
<idiom>
U
ویران شدن
[کسی]
desolately
U
بطور ویران یا پریشان
demolitions
U
ویران سازی انهدام
fordo
U
کشتن ویران ساختن
fall
U
افتادن ویران شدن
foredo
U
کشتن ویران ساختن
demolition
U
ویران سازی انهدام
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
utterly tuined
U
یکسر ویران پاک خراب
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
cold galvanize
U
گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold reduce
U
نورد کردن در حالت سرد
cold roll
U
نورد کردن در حالت سرد
cold swage
U
اهنگری کردن در حالت سرد
dive bombing
U
بمباران کردن در حالت شیرجه
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
drop by the wayside
<idiom>
U
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
iconoclastic
U
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
demilitarizing
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
demilitarised
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
to defend aggressively
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
demilitarizes
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
demobilization
U
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
to stonewall
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
hunnish
U
دارای خوی ویران سازی و غارت گری
wreck
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
readers
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
to tumble in ruin
U
خراب شدن ویران شدن فرو ریختن
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
hallucinated
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinate
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
disposition
U
حالت
manner
U
حالت
posturing
U
حالت
grain
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
idiocrasy
U
حالت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com