Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
customer
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customers
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
custom ROM
U
مین نیاز مشتری
customised
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
turnkey system
U
سیستم کامل که طبق نیاز مشتری طراحی شده است و آماده استفاده است
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
order book
U
دفتر سفارشات
due in suspense file
U
پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق
contracts and orders outstanding
U
پیمانها و درخواستهای انجام نشده
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
caveatemptor
U
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
to t. a cusomer for goods
U
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
LUT
U
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
client side
U
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
Zahir-Shahi design
U
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
patron
U
مشتری
custom
U
مشتری
bargainee
U
مشتری
purchaser
U
مشتری
account
U
مشتری
vendee
U
مشتری
evening star
U
مشتری
customers
U
مشتری
customer
U
مشتری
jupiter
U
مشتری
custom ic
U
IC مشتری
buyer
U
مشتری
client
U
مشتری
buyers
U
مشتری
purchasers
U
مشتری
patrons
U
مشتری
vendees
U
مشتری ها
shoppers
U
مشتری ها
purchasers
U
مشتری ها
buyers
U
مشتری ها
shopper
U
مشتری
vendee
U
مشتری
purchaser
U
مشتری
clients
U
مشتری
buyer
U
مشتری
prospects
U
مشتری احتمالی
habitue
U
مشتری مانوس
prospecting
U
مشتری احتمالی
prospected
U
مشتری احتمالی
prospect
U
مشتری احتمالی
John
[American E]
[prostitute's client]
U
مشتری
[فاحشه ای]
chap
U
مشتری مرد
Jove
U
ستاره مشتری
patron
U
مشتری یا ارباب رجوع
shop lifter
U
دزد مشتری نما
accost
U
مشتری جلب کردن
custom software
U
نرم افزار مشتری
patrons
U
مشتری یا ارباب رجوع
tout
U
مشتری جلب کردن
accosted
U
مشتری جلب کردن
touted
U
مشتری جلب کردن
customer service technician
U
تکنسین سرویس مشتری
client server network
U
شبکه خدمتگزار- مشتری
catch phrase of catchline
U
شعار جذب مشتری
charge account
U
حساب بدهی مشتری
touting
U
مشتری جلب کردن
jovian planets
U
سیارههای مشتری مانند
accosts
U
مشتری جلب کردن
accosting
U
مشتری جلب کردن
touts
U
مشتری جلب کردن
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
customers
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
tramp steamer
U
کشتی که به هرمحلی که مشتری بخواهدسفر میکند
deliverable state
U
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
U
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
back order
U
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
asteroids
U
سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
asteroid
U
سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
self selection
U
انتخاب کالا توسط مشتری خود گزینی
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
custom-built
U
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
cash-and-carry
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
demonstration
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
tie-ins
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
demonstrations
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
They have come out with a new gimmick to attract customers .
U
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
demo
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
cost absoption
U
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
contango
U
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
buyer's option to duble
U
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
back end server
U
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
mid user
U
اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
marketing
U
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
demand
U
نیاز
need
U
نیاز
requirement
U
نیاز
need
U
نیاز
needed
U
نیاز
want
U
نیاز
requirement
U
نیاز
needing
U
نیاز
self sufficing
U
بی نیاز
self-sufficient
U
بی نیاز
demanded
U
نیاز
needless
U
بی نیاز
demand
U
نیاز
demands
U
نیاز
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
felt need
U
نیاز هشیار
need gratification
U
ارضای نیاز
demand
U
نیاز احتیاج
quasi need
U
شبه نیاز
demanded
U
نیاز احتیاج
demands
U
نیاز احتیاج
manifest need
U
نیاز اشکار
sweet nothings
U
راز و نیاز
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
agamic
U
بی نیاز ازتخم نر
structural requirement
U
نیاز استاتیکی
social need
U
نیاز اجتماعی
prerequisite
U
پیش نیاز
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
capital requirement
U
نیاز سرمایه
self contained
U
برون بی نیاز
nurturance need
U
نیاز مهرورزی
prerequisites
U
پیش نیاز
want
U
نقصان نیاز
cognizance need
U
نیاز شناخت
construction need
U
نیاز سازندگی
wanted
U
نقصان نیاز
n affiliation
U
نیاز پیوندجویی
affiliation need
U
نیاز پیوندجویی
n achievement
U
نیاز پیشرفت
requirement
U
مورد نیاز
necessity
U
نیاز نیازمندی
succorance need
U
نیاز مهرطلبی
urgency of need
U
ضرورت نیاز
achievement need
U
نیاز پیشرفت
self-evident
U
بی نیاز از اثبات
EFTPOS
U
ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
defendance need
U
نیاز خویشتن پایی
deference need
U
نیاز دنباله روی
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
criminal court
U
راز و نیاز کردن
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
dominance need
U
نیاز سلطه گری
self sufficient
U
مستغنی بی نیاز از غیر
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
obviate
U
رفع نیاز کردن
obviated
U
رفع نیاز کردن
obviates
U
رفع نیاز کردن
obviating
U
رفع نیاز کردن
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
requiring
U
نیاز داشتن لازم بودن
requires
U
نیاز داشتن لازم بودن
required
U
نیاز داشتن لازم بودن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
combat essential
U
مورد نیاز حتمی رزمی
notations
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
notation
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
require
U
نیاز داشتن لازم بودن
netblock
U
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
overproduce
U
بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
post free
U
بدون نیاز به تمبر زدن
postfix
U
و نیاز به کروشه را از بین می برد.
required supply rate
U
نواخت مهمات مورد نیاز
iam in bad
U
بسیار نیاز مند هشتم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com