Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
product
U
ول مواد لازم برای تولید یک محصول
products
U
ول مواد لازم برای تولید یک محصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
mantling
U
مواد لازم برای پوشش
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
barrier material
U
مواد لازم برای ساختن موانع
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
products
U
محصول تولید شده برای فروش
product
U
محصول تولید شده برای فروش
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
grader
U
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
modular
U
با اتصال بلاکهای کوچک به هم برای تولید محصول مط ابق میل کاربر
spray attack
U
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
multimedia
U
محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
assets
U
مواد لازم
supplies
U
مواد وتجهیزات لازم
fabrics
U
محصول تولید
productions
U
تولید محصول
fabric
U
محصول تولید
production
U
تولید محصول
produced
U
تولید کردن محصول
produce
U
تولید کردن محصول
produces
U
تولید کردن محصول
piece parts
U
قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
d , top concept
U
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
antigen
U
مواد تولید کنندهء پادتن
antigens
U
مواد تولید کنندهء پادتن
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
electronic
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
feed stock
U
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
convertor reactor
U
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
beta range
U
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
Kaleida Labs
U
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
off the shelf
U
محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
sensitivity
U
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivities
U
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
phoneme
U
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
design
U
مشخصاتی برای طراحی یک محصول
designs
U
مشخصاتی برای طراحی یک محصول
raptatorial
U
لازم برای شکار
hydration water
U
اب لازم برای ابش
raptatory
U
لازم برای شکار
products
U
محصول تولید شده یا ساخته شده
product
U
محصول تولید شده یا ساخته شده
climate for growth
U
شرایط لازم برای رشد
quorum
U
اکثریت لازم برای مذاکرات
draw weight
U
نیروی لازم برای کشیدن زه
magic number
U
امتیاز لازم برای قهرمانی
soil conservation
U
مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
represented
U
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
personalize
U
تنظیم یا تط بیق یک محصول برای کاربر خاص
represents
U
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent
U
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
troop space
U
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
operated
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time
U
زمان لازم برای تخلیه محل
light is necessary to life
U
روشنایی برای زندگی لازم است
check out time
U
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
access time
U
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
operate
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
materials
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
material
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
production
U
ساخت مواد برای فروش
productions
U
ساخت مواد برای فروش
dope
U
مواد مخدرغیرمجاز برای اسب
dopes
U
مواد مخدرغیرمجاز برای اسب
adding
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
housekeeping
U
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
canonical time unit
U
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
add
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
compacting
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
ineligibly
U
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
storage
U
فضای لازم برای ذخیره سازی داده
engineered performance
U
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
compacts
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
compact
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
publish
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
publishes
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
published
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
meaner
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compact
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
entrance head
U
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
cure time
U
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
compacted
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
compacts
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
mean
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compacting
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
mock-up
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-ups
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
keying material
U
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
eisa
U
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
executes
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executing
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
footprints
U
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
footprint
U
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
externals
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
shook
U
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
execute
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
disorderly close down
U
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
exchange
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
punch
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
sizes
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
decompression table
U
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
carries
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-up
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
orbital injection
U
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
carry
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
macronutrient
U
ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
current asset cycle
U
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
multimedia
U
CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
carried
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
worded
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
media
U
مواد مغناطیسی برای ذخیره سیگنالها مثل دیسک و نوار و.
fetch
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
articled
U
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
fetches
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
masters
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
fetched
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
mastered
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
allocations
U
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
allocation
U
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
master
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
k ration
U
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
circularization
U
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
to frisk
[a person]
U
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
stallation
U
اسب نر برای تولید مثل
broodmare
U
مادیان برای تولید نژاد
MCA
U
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
jcl
U
دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
jobs
U
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
language
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
languages
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
job
U
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
optical
U
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
generators
U
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
cryptocompromise
U
تولید خطر برای مخابرات رمز
indexer
U
برنامهای که برای یک سندشاخص تولید کند
generator
U
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
Micro Channel Architecture
U
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
carriage control tape
U
نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com