English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
house warming U ولیمه خانه تازه
house-warming U ولیمه خانه تازه
house-warmings U ولیمه خانه تازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed U تازه داماد تازه عروس
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
brand new U تر و تازه
new laid U تازه
newest U تازه
newfangled U مد تازه
post glacial U تازه
new U تازه
renewed U تازه
new-laid U تازه
modern U تازه
recent U تازه
new fashioned U تازه
red hot U تازه
the new world U تازه
newer U تازه
inchoative U تازه
new- U تازه
mint a mint condition U تازه تازه
scions U تازه
up-to-date U تازه
greenest U تازه
green U تازه
newfashioned U تازه
fresh- U تازه
younger U تازه
young U تازه
new fallen U تازه
up to date U تازه
new born U تازه
fresh U تازه
scion U تازه
freshest U تازه
dewy U تازه
dewiest U تازه
dewier U تازه
span new U خیلی تازه
rookie U تازه کار
neoteric U نویسنده تازه
new comer U تازه وارد
new come U تازه امده
rookies U تازه کار
sucking U تازه کار
freshwater U تازه کار
new come U تازه رسیده
span new U کاملا تازه
greener U تازه کار
sup.latest or last U تازه گذشته
new built U تازه ساخت
tenderfoot U تازه کار
new buit U تازه ساز
new buit U تازه ساخت
to innovate in U تازه اوردن
to bring in U تازه اوردن
junior U زودتر تازه تر
new blown U تازه شگفته
new clown U تازه شکفته
recruiting U کارمند تازه
new arrived U تازه رسیده
jackleg U تازه کار
juvenescent U تازه جوان
new built U تازه ساز
new employees U کارمندان تازه
new fledged U تازه پر در اورده
neoteric U جدید تازه
new jerusalem U اورشلیم تازه
recent development U بسط تازه
recruit U تازه سرباز
recension U چاپ تازه
recruit U کارمند تازه
recruits U کارمند تازه
newish U نسبه تازه
recruits U تازه سرباز
newmade U تازه ساخت
recruiting U تازه سرباز
recruited U تازه سرباز
recruited U کارمند تازه
noviciate U تازه کار
novitiate U تازه کار
immigrant U تازه وارد
immigrants U تازه وارد
new fallen snow U برف تازه
nascence U تازه پیداشدگی
settlor U مهاجر تازه
juniors U زودتر تازه تر
scarc ely U جخت تازه
nascency U تازه پیداشدگی
neo christianity U مسیحیت تازه
settlers U مهاجر تازه
revised edition U چاپ تازه
settler U مهاجر تازه
neocortex U قشر تازه مخ
freshens U تازه کردن
regeneracy U تولد تازه
freshening U تازه کردن
freshened U تازه کردن
refresher U تازه کننده
freshen U تازه کردن
ordinee U شماش تازه
turn over a new leaf <idiom> U شروعی تازه
carechumen U تازه وارد
bran new U بکلی نو یا تازه
birdegroom U تازه داماد
rebirth U تولد تازه
refreshingly U تازه کننده
reappraisal U ارزیابی تازه
beginner U تازه کار
beginners U تازه کار
renewal U تازه سازی
renewals U تازه سازی
recuperation U نیروی تازه
recuperation U رمق تازه
refreshing U تازه کننده
reappraisals U ارزیابی تازه
reprints U چاپ تازه
novice U تازه کار
regeneration U تولد تازه
late U تازه گذشته
fresh U تازه کردن
reprinting U چاپ تازه
reprinted U چاپ تازه
reprint U چاپ تازه
brand-new U بکلی نو یا تازه
freshest U تازه کردن
fresh- U تازه کردن
novices U تازه کار
new-laid U تازه گذاشته
new laid U تازه گذاشته
verdured U تازه سرسبز
newcomers U تازه وارد
brides U تازه عروس
bride U تازه عروس
refreshments U تازه سازی
young ice U یخ تازه بسته
convert U تازه کیش
refreshed U تازه کردن
What is new? What is cooking ? U تازه چه خبر ؟
green crop U علف تازه
refresh U تازه کردن
green old wound U زخم تازه
green concrete U بتن تازه
breezy U خنک تازه
converting U تازه کیش
converts U تازه کیش
ultramodern U بسیار تازه
far out U تازه و غیرسنتی
grcen wine U شراب تازه
converted U تازه کیش
refreshes U تازه کردن
refreshment U تازه سازی
newcomer U تازه وارد
recuperates U نیروی تازه یافتن
recuperated U نیروی تازه یافتن
saplings U درخت تازه وجوان
recuperate U نیروی تازه یافتن
sapling U درخت تازه وجوان
green U ترو تازه نارس
initiates U تازه وارد کردن
initiating U تازه وارد کردن
greenhorn U ادم تازه کار
greenhorns U ادم تازه کار
revivifies U نیروی تازه دادن
revivify U نیروی تازه دادن
revivifying U نیروی تازه دادن
greenest U ترو تازه نارس
greenly U بطور تازه و سبز
doubler U دستگاه ورق تازه کن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com