Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
affect block
U
وقفه عاطفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
insensitivity
U
بی عاطفه
insensitive
U
بی عاطفه
affects
U
عاطفه
dead hearted
U
بی عاطفه
cold livered
U
بی عاطفه
stolidly
U
بی عاطفه
stolid
U
بی عاطفه
affection
U
عاطفه
affect
U
عاطفه
callous
U
بی عاطفه
soulless
U
بی عاطفه
inhuman
U
بی عاطفه
resupine
U
بی عاطفه
obdurate
U
بی عاطفه
sentiment
U
عاطفه
coldhearted
U
بی عاطفه
insensible to pity
U
بی عاطفه
insensate
U
بی عاطفه
cold hearted
U
بی عاطفه
cold blooded
U
بی عاطفه
heartless
U
بی عاطفه
unfeeling
U
بی عاطفه
impassive
U
بی عاطفه
affect display
U
نمایش عاطفه
affect structure
U
ساخت عاطفه
unkind
U
بی محبت بی عاطفه
ice berg
U
ادم بی عاطفه
unkindest
U
بی محبت بی عاطفه
affect inversion
U
وارونگی عاطفه
affeluo'so a
U
عاطفه امیز
unkinder
U
بی محبت بی عاطفه
hearts
U
مغز درخت عاطفه
impassibly
U
بی نشان دادن عاطفه
heart
U
مغز درخت عاطفه
displacement of affect
U
جابه جایی عاطفه
transposition of affect
U
جابه جایی عاطفه
seentimentally
U
از روی احساسات یا عاطفه
hiatus
U
وقفه
pause
U
وقفه
pausing
U
وقفه
paralysis
U
وقفه
suspensions
U
وقفه
suspension
U
وقفه
paused
U
وقفه
pauses
U
وقفه
gaps
U
وقفه
gap
U
وقفه
interruptions
U
وقفه
interruption
U
وقفه
interrupts
U
وقفه
dead lock
U
وقفه
desuetude
U
وقفه
discontinuance
U
وقفه
interrupting
U
وقفه
down time
U
وقفه
hold back
U
وقفه
interrupt
U
وقفه
hoid up
U
وقفه
abeyance or adeyancy
U
وقفه
abeyance
U
وقفه
chasms
U
وقفه
chasm
U
وقفه
at a stretch
U
بی وقفه
deadlock
U
وقفه
stick
U
وقفه
arrests
U
وقفه
arrested
U
وقفه
jibbed
U
وقفه
jibbing
U
وقفه
uninterrupted
U
بی وقفه
standstill
U
وقفه
blocking
U
وقفه
break
U
وقفه
breaks
U
وقفه
blocks
U
وقفه
jib
U
وقفه
blocked
U
وقفه
block
U
وقفه
arrest
U
وقفه
interval
U
وقفه
stound
U
وقفه
stationed
U
وقفه
standstil
U
وقفه
cease
U
وقفه
ceased
U
وقفه
ceases
U
وقفه
ceasing
U
وقفه
unabated
<adj.>
U
بی وقفه
jibs
U
وقفه
stations
U
وقفه
station
U
وقفه
external interrupt
U
وقفه خارجی
betweentimes
U
درمدت وقفه
sticking voltage
U
ولتاژ وقفه
blocking period
U
دوره وقفه
caesura
U
وقفه ایست
full stops
U
وقفه کامل
full stop
U
وقفه کامل
continous cycle
U
دوره بی وقفه
interrupt driven
U
وقفه گرا
nerve block
U
وقفه عصبی
flashbacks
U
وقفه زمانی
priority interrupt
U
وقفه اولویت
vectored interrupt
U
وقفه برداری
program interrupt
U
وقفه برنامه
time out
U
وقفه فاصله
interval
U
ایست وقفه
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
work stoppage
U
وقفه در کار
massed learning
U
یادگیری بی وقفه
machine interupption
U
وقفه ماشین
flashback
U
وقفه زمانی
unceasing
U
بدون وقفه
run on
U
بدون وقفه
massed practice
U
تمرین بی وقفه
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
system interrupt
U
وقفه سیستم
interrupt vector
U
بردار وقفه
uninterrupted duty
U
کار بی وقفه
wind rocked out
U
وقفه تنفسی
short time rating
U
کار کردن با وقفه
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
ups
U
تامین برق بی وقفه
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
disarmed
U
ثیرات وقفه شدن
disarms
U
ثیرات وقفه شدن
arm
U
خط وط وقفه فعال شده .
insolvency
U
وقفه در پرداخت دیون
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
disarm
U
ثیرات وقفه شدن
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
interrupting
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
continous type furnace
U
کوره نوع بدون وقفه
shut up
U
باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
tenuis
U
علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupt
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting
U
خط وقفه که فعال شده است
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
interrupts
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uniterruptable power supply
U
سیستم تامین برق بی وقفه
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura
U
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
station break
U
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
suspended animation
U
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
bursts
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attention
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
interrupt
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
Dont let the grass grow under your feet.
U
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disarmed
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
externals
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarm
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
vectored interrupt
U
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarms
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
maskable
U
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
poll
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com