Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
synchroreceiver
U
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
U
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic check
U
کنترل خودکار بررسی خودکار
autoloader
U
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatics
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
U
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking
U
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
paralysis
U
وقفه
suspensions
U
وقفه
blocks
U
وقفه
interruption
U
وقفه
suspension
U
وقفه
interruptions
U
وقفه
stound
U
وقفه
standstil
U
وقفه
blocking
U
وقفه
abeyance
U
وقفه
deadlock
U
وقفه
block
U
وقفه
blocked
U
وقفه
standstill
U
وقفه
stick
U
وقفه
gaps
U
وقفه
gap
U
وقفه
pausing
U
وقفه
jibs
U
وقفه
dead lock
U
وقفه
down time
U
وقفه
discontinuance
U
وقفه
uninterrupted
U
بی وقفه
interval
U
وقفه
desuetude
U
وقفه
ceasing
U
وقفه
ceases
U
وقفه
ceased
U
وقفه
jibbing
U
وقفه
jibbed
U
وقفه
jib
U
وقفه
pauses
U
وقفه
paused
U
وقفه
pause
U
وقفه
hiatus
U
وقفه
hold back
U
وقفه
hoid up
U
وقفه
break
U
وقفه
breaks
U
وقفه
cease
U
وقفه
stations
U
وقفه
stationed
U
وقفه
station
U
وقفه
chasm
U
وقفه
interrupts
U
وقفه
interrupting
U
وقفه
chasms
U
وقفه
abeyance or adeyancy
U
وقفه
interrupt
U
وقفه
arrests
U
وقفه
arrested
U
وقفه
arrest
U
وقفه
unabated
<adj.>
U
بی وقفه
at a stretch
U
بی وقفه
interrupt vector
U
بردار وقفه
full stops
U
وقفه کامل
machine interupption
U
وقفه ماشین
full stop
U
وقفه کامل
nerve block
U
وقفه عصبی
massed learning
U
یادگیری بی وقفه
massed practice
U
تمرین بی وقفه
unceasing
U
بدون وقفه
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
interrupt driven
U
وقفه گرا
blocking period
U
دوره وقفه
continous cycle
U
دوره بی وقفه
interval
U
ایست وقفه
external interrupt
U
وقفه خارجی
betweentimes
U
درمدت وقفه
caesura
U
وقفه ایست
priority interrupt
U
وقفه اولویت
sticking voltage
U
ولتاژ وقفه
affect block
U
وقفه عاطفه
work stoppage
U
وقفه در کار
wind rocked out
U
وقفه تنفسی
vectored interrupt
U
وقفه برداری
flashbacks
U
وقفه زمانی
run on
U
بدون وقفه
flashback
U
وقفه زمانی
time out
U
وقفه فاصله
program interrupt
U
وقفه برنامه
system interrupt
U
وقفه سیستم
uninterrupted duty
U
کار بی وقفه
insolvency
U
وقفه در پرداخت دیون
arm
U
خط وط وقفه فعال شده .
disarms
U
ثیرات وقفه شدن
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
short time rating
U
کار کردن با وقفه
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
disarm
U
ثیرات وقفه شدن
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
disarmed
U
ثیرات وقفه شدن
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
ups
U
تامین برق بی وقفه
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic toss
U
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic coding
U
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupting
U
خط وقفه که فعال شده است
continous type furnace
U
کوره نوع بدون وقفه
tenuis
U
علامت مکث و وقفه در یونانی
uniterruptable power supply
U
سیستم تامین برق بی وقفه
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupt
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
shut up
U
باعث وقفه در تکلم شدن
interrupting
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura
U
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation
U
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
station break
U
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attention
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attentions
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupt
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
bursts
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
burst
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupts
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Dont let the grass grow under your feet.
U
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interrupt
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
vectored interrupt
U
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
externals
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarmed
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarm
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polls
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
maskable
U
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
poll
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priority
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
trap
U
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priorities
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct
U
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com