English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Is the departure time certain ? U وقت حرکت معلوم است؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
assignable U معلوم
inevidence U معلوم
obvious U معلوم
indistinct U نا معلوم
definite U معلوم
known U معلوم
illiquid U نا معلوم
It was revealed that … It transpired that . . . U معلوم شد که ...
active U معلوم
to the fore U معلوم
given U معلوم
overt U معلوم
intelligible U معلوم
invisible U نا معلوم
pronounced U معلوم
sharp cut U معلوم
the active voice U معلوم
determinate U معلوم
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
kithe U معلوم شدن
It was clear that she had lied . U دروغش معلوم شد
known target U هدف معلوم
known distance U فاصله معلوم
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it … U از قرار معلوم ...
known datum point U ایستگاه معلوم
evidently U از قرار معلوم
cretain U معلوم بعض
known data U عناصر معلوم
familiarizing U معلوم کردن
ascertain U معلوم کردن
discernibly U بطور معلوم
manifestly U بطور معلوم
known distance U مسافت معلوم
given conditions U شرایط معلوم
familiarizes U معلوم کردن
familiarized U معلوم کردن
familiarize U معلوم کردن
familiarising U معلوم کردن
familiarises U معلوم کردن
familiarised U معلوم کردن
ascertains U معلوم کردن
ascertaining U معلوم کردن
ascertained U معلوم کردن
noticeably U بطوربرجسته یا معلوم
the date was not specified U تاریخ ان معلوم
that depends U معلوم نیست
to bring tl light U معلوم کردن
verb active U فعل معلوم
to come to light U معلوم شدن
to make known U معلوم کردن
the active voice U فعل معلوم
To make known . To signify . U معلوم کردن
vaguest U غیر معلوم
known U معلوم کردن
vague U غیر معلوم
vaguer U غیر معلوم
presumedly U از قرار معلوم
seemingly U از قرار معلوم
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
present participles U وجه وصفی معلوم
present participle U وجه وصفی معلوم
participles U وجه وصفی معلوم
fatherless U فاقد مولف معلوم
It is not known yet . It is not settled yet . U هنوز معلوم نیست
he proved to know the secret U معلوم شد راز را میداند
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
obviously U بطور اشکار یا معلوم
deponent U درفاهرمجهول ودرمعنی معلوم
apparent U معلوم وارث مسلم
taskwork U کار معلوم کارناخوشایند
time will tell U در آینده معلوم می شود
participle U وجه وصفی معلوم
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
they are of a doubtful paterni U اصل انها معلوم نیست
determinable U معلوم کردنی انقضاء پذیر
deponont U در فاهر مجهول و در باطن معلوم
known datum point U نقطهای با مختصات وگرای معلوم
typed U نوع خون را معلوم کردن
pedigreed U دارای نسب یادودمان معلوم
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
type U نوع خون را معلوم کردن
Known and unknown . U معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
We know it for a fact that… U برایمان کاملا" معلوم است که ...
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
his fate is sealed U سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
we shall see U تا ببینم بعد معلوم میشود
types U نوع خون را معلوم کردن
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
It was evident from the start. U از اول کار معلوم بود
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
seal one's fate U سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
Presumably she hasnt arrived yet . U از قرار معلوم هنوز واردنشده است
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
count one's chickens before they're hatched <idiom> U روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
this line does not scan U وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
certify U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
certifies U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
bailment U امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
bids U خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bid U خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
he talks very indistinctly U بسیار ناشمرده سخن میگوید معلوم نیست چه میگوید
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
trend line U یک بسط محاسبه شده از سری داده به منظور پیش بینی خط سیرهای ورای داده معلوم
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
specifies U معین کردن معلوم کردن
specify U معین کردن معلوم کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
to reveal itself U فاش شدن معلوم شدن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
located U تعیین کردن معلوم کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
specifying U معین کردن معلوم کردن
reveals U فاش کردن معلوم کردن
uncovering U معلوم کردن فاهر کردن
manifest U معلوم کردن فاش کردن
manifested U معلوم کردن فاش کردن
manifesting U معلوم کردن فاش کردن
manifests U معلوم کردن فاش کردن
uncovers U معلوم کردن فاهر کردن
revealed U فاش کردن معلوم کردن
reveal U فاش کردن معلوم کردن
uncover U معلوم کردن فاهر کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com