English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pensionable age U سن بازنشستگی
retirement U بازنشستگی
retired ness U بازنشستگی
superannuation U بازنشستگی
retired pay U حقوق بازنشستگی
retiring pension U حقوق بازنشستگی
pensionable U شایسته بازنشستگی
superannuation U کهولت بازنشستگی
golden handshake U دستخوش بازنشستگی
golden handshakes U دستخوش بازنشستگی
retired U مربوط به بازنشستگی
pensions U مستمری بازنشستگی
old age insurance U بیمه بازنشستگی
old age pension U حقوق بازنشستگی
old age pension U مستمری بازنشستگی
pension fund U صندوق بازنشستگی
pension insurance U بیمه بازنشستگی
pension funds U وجوه بازنشستگی
pension U مستمری بازنشستگی
pensions U حقوق بازنشستگی پانسیون
pensions U حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pension U حقوق بازنشستگی پانسیون
pension U حقوق بازنشستگی یا تقاعد
to save for retirement U برای بازنشستگی پس انداز کردن
IRA U مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
mellows U رسیده
consummate U رسیده
mellow U رسیده
headed U رسیده
riper U رسیده
consummated U رسیده
consummates U رسیده
consummating U رسیده
ripe U رسیده
mellowed U رسیده
mellowing U رسیده
ripest U رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
in wards U کالای رسیده
knee high U بزانو رسیده
maturation U رسیده شدن
new arrived U تازه رسیده
ripely U بطور رسیده
overripe U بسیار رسیده
over ripe U زیاد رسیده
new come U تازه رسیده
Inc U به ثبت رسیده
It's time U وقتش رسیده که
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
floor length U رسیده بکف
approved U به تایید رسیده
imported U کالای رسیده
import U کالای رسیده
fullest U بالغ رسیده
importing U کالای رسیده
jack in office U رسیده است
full-fledged U بالغ رسیده
full U بالغ رسیده
full fledged U بالغ رسیده
climactic U باوج رسیده
approvingly U به تایید رسیده
overdue U موعد رسیده
in- U :رسیده امده
culminant U باوج رسیده
in U :رسیده امده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
jumped-up U تازه به دوران رسیده
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
indenting U سفارش رسیده از خارج
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
ripen U رسیده کردن یاشدن
aggrieved U محنت رسیده مغموم
indents U سفارش رسیده از خارج
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
ripened U رسیده کردن یاشدن
ripening U رسیده کردن یاشدن
ripens U رسیده کردن یاشدن
indent U سفارش رسیده از خارج
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
inwards U واردات کالای رسیده
parvenu U تازه بدوران رسیده
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
grown U رسیده جوانه زده
saturant U بحد اشباع رسیده
antemortem U مرگ زود رسیده
parvenus U تازه بدوران رسیده
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com