Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complete substitution
U
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
switched
U
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches
U
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switch
U
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
alternatives
U
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
alternative
U
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
concertina fold
U
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
feasibility
U
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
There is no time left .
U
دیگر وقتی نمانده
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
pre
U
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
pre-
U
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
AUTOEXEC.BAT
U
فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
for next loop
U
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
new deal
<idiom>
U
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
plugging
U
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plugs
U
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plug
U
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
safety valve
U
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
references
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
halted
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
contact
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
modulo arithmetic
U
شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند
background processing
U
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
synchronous
U
حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
projected
U
پروژه پروژه افکندن
project
U
پروژه پروژه افکندن
projects
U
پروژه پروژه افکندن
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
dragged
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drags
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
warm boot
U
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
winning streak
<idiom>
U
موفقیت پشت موفقیت
literal
U
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
directory
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
the d. take him
U
بلا بگیرد
to burn the food
U
بگذارند غذا ته بگیرد
start off
U
شروع کردن شروع شدن
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
he has raving mad
U
بودکه کسی جلواورانمیتوانست بگیرد
He muddles the water to catch fish .
<proverb>
U
آب را گل آلود مى کند ماهى بگیرد .
profile of the road
U
خط پروژه
project
U
پروژه
projected
U
پروژه
projection
U
پروژه
projects
U
پروژه
projections
U
پروژه
scheme
U
پروژه
schemes
U
پروژه
schemed
U
پروژه
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
She found it hard to make up her mind.
U
برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
water quench
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water bath
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
waterbath
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
confidence level
U
احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
bain-marie
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
to shunt a project
U
کنارگذاشتن یک پروژه
project control
U
کنترل پروژه
project library
U
کتابخانه پروژه
project manager
U
مدیر پروژه ها
project manager
U
مدیر پروژه
project plan
U
طرح پروژه
designs
U
پروژه طرح
design
U
پروژه طرح
project selection
U
انتخاب پروژه
project appraisal
U
ارزشیابی پروژه
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
trundle bed
U
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
long term project
U
پروژه طویل مدت
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project section
U
بخش تهیه پروژه ها
project management program
U
برنامه مدیریت پروژه
project loans
U
قرضههای مربوط به پروژه ها
project schedule
U
زمان بندی پروژه
project management system
U
سیستم مدیریت پروژه
CB
U
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
diaper pattern
U
طرح گل و بلبل تکراری
[بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
You cannot make a silk purse out of a sows ear .
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
The project was terminated as of July 1.
U
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
betterment
U
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
hit
U
موفقیت
hits
U
موفقیت
successes
U
موفقیت
prosperity
U
موفقیت
success
U
موفقیت
good speed
U
موفقیت
hitting
U
موفقیت
achievement
U
موفقیت
achievements
U
موفقیت
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
regional breakpoint
U
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
flying colors
U
موفقیت قطعی
grand slam
U
موفقیت کامل
miscarriage
U
عدم موفقیت
grand slams
U
موفقیت کامل
hitting
U
اصابت موفقیت
hits
U
اصابت موفقیت
miscarriages
U
عدم موفقیت
pass muster
<idiom>
U
آزمایش را با موفقیت
unsuccessfully
U
عدم موفقیت
hit
U
اصابت موفقیت
achievable
U
موفقیت پذیر
successful
<adj.>
U
موفقیت آمیز
averaged
U
میانگین موفقیت
average
U
میانگین موفقیت
exploitation
U
استفاده از موفقیت
unsuccess
U
عدم موفقیت
top flight
U
بالاترین موفقیت
abortiveness
U
عدم موفقیت
success ratio
U
بهر موفقیت
unsuccessful
U
عدم موفقیت
failure
U
عدم موفقیت
failures
U
عدم موفقیت
averaging
U
میانگین موفقیت
averages
U
میانگین موفقیت
projected
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
initiation
U
شروع کار شروع
ten strike
U
امر موفقیت امیز
connect
U
حرکت موفقیت امیز
achieve
U
کسب موفقیت کردن
win out
<idiom>
U
موفقیت پس از کار سخت
connects
U
حرکت موفقیت امیز
lock up
<idiom>
U
اطمینال کامل از موفقیت
achieved
U
موفقیت در انجام کاری
prospect
[of something]
U
امید موفقیت
[در چیزی]
achieves
U
موفقیت در انجام کاری
achieving
U
موفقیت در انجام کاری
He was drunk with success.
U
سرمست از موفقیت بود
achieve
U
موفقیت در انجام کاری
oddson
U
محتمل به بردیا موفقیت
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
to carry something to a successful issue
U
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
land on one's feet
<idiom>
U
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
percentages
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
he wished success to all
U
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
percentage
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
bring off
U
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
critical path analysis
U
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
His triumph was very short- lived .
U
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
get through
<idiom>
U
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
workgroup
U
گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
chases
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chasing
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
chase
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works
U
اگر این کار با موفقیت انجام شود
With a long face .
U
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
easing
U
راحت
cosey
U
راحت
beforehand
U
راحت
cushiest
U
راحت
cushy
U
راحت
cozy
U
راحت
ease
U
راحت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com