Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fealties
U
وفیفه شناسی
fealty
U
وفیفه شناسی
loyalties
U
وفیفه شناسی
loyalty
U
وفیفه شناسی
dutifulness
U
وفیفه شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deontology
U
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
observantly
U
از روی وفیفه شناسی
sense of duty
U
حس وفیفه شناسی
Other Matches
entomology
U
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
bacteriologic
U
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
typology
U
گونه شناسی نوع شناسی
kinematics
U
حرکت شناسی جنبش شناسی
neurologic
U
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
duty
U
وفیفه
functioned
U
وفیفه
activity
U
وفیفه
role
U
وفیفه
roles
U
وفیفه
function
U
وفیفه
pension
U
وفیفه
that is your duty and not mine
U
نه وفیفه من
activities
U
وفیفه
taskwork
U
وفیفه
obligation
U
وفیفه
office
U
وفیفه
assignments
U
وفیفه
sorb
U
وفیفه
functions
U
وفیفه
offices
U
وفیفه
pensions
U
وفیفه
worked
U
وفیفه
work
U
وفیفه
obligations
U
وفیفه
assignment
U
وفیفه
serviced
U
وفیفه
task
U
وفیفه
responsibility
U
وفیفه
responsibilities
U
وفیفه
tasks
U
وفیفه
devoir
U
وفیفه
service
U
وفیفه
inofficious
U
بی وفیفه
task management
U
مدیریت وفیفه
religious duty
U
فرض وفیفه
reserve officer
U
افسر وفیفه
beneficiary
U
وفیفه خوار
functional
U
وفیفه دار
draftees
U
سربازان وفیفه
loyal
U
وفیفه شناس
beneficiaries
U
وفیفه خوار
obstriction
U
قرارداد وفیفه
tasks
U
امرمهم وفیفه
conscripted
U
سرباز وفیفه
conscientious
U
وفیفه شناس
the d. of duty
U
انجام وفیفه
the d. of duty
U
ادای وفیفه
functionally
U
ازلحاظ وفیفه
conscript
U
سرباز وفیفه
duty-bound
U
حینانجام وفیفه
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
conscripting
U
سرباز وفیفه
service
U
نظام وفیفه
conscripts
U
سرباز وفیفه
undutiful
U
وفیفه نشناس
dereliction of duty
U
وفیفه نشناسی
dereliction of duty
U
ترک وفیفه
irresponsibility
U
وفیفه نشناسی
conscription
U
نظام وفیفه
task
U
امرمهم وفیفه
serviced
U
نظام وفیفه
neurility
U
وفیفه اعصاب
military service
U
نظام وفیفه
function
U
وفیفه داشتن
functioned
U
وفیفه داشتن
compulsory service
U
خدمت وفیفه
annuitant
U
وفیفه خور
laspe from duty
U
ترک وفیفه
lapse from duty
U
ترک وفیفه
functionery
U
وفیفه دار
staff duty
U
وفیفه ستادی
obligor
U
مشمول وفیفه
irresponsible
U
وفیفه نشناس
burden of proof
U
وفیفه اثبات
breach of duty
U
ترک وفیفه
drafts
U
سرباز وفیفه
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
drafted
U
سرباز وفیفه
draft
U
سرباز وفیفه
naval conscript
U
ناوی وفیفه
functions
U
وفیفه داشتن
inofficious
U
وفیفه نشناس
incumbency
U
وفیفه لزوم
stipendiaries
U
وفیفه خوار
dutiful
U
وفیفه شناس
seaman recruit
U
ناوی وفیفه
stipendiary
U
وفیفه خوار
offices
U
کار وفیفه
feal
U
وفیفه شناس
office
U
کار وفیفه
propositional function
U
وفیفه حسی
ornithology
U
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
key assignments
U
وفیفه دهی کلیدها
neglect of duty
U
غفلت در انجام وفیفه
functionate
U
انجام وفیفه کردن
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
bounden duty
U
وفیفه واجب یا لازم
ready for duty
U
اماده انجام وفیفه
to perform one's duty
U
انجام وفیفه کردن
military service
U
خدمت نظام وفیفه
supererogation
U
افراط در انجام وفیفه
task control block
U
بلاک کنترل وفیفه
duteous
U
وفیفه شناس مطیع
i deed it my duty to
U
وفیفه خود می دانم که
that is your duty and not mine
U
این وفیفه شماست
voluntaryist
U
مخالف نظام وفیفه
feasance
U
انجام وفیفه کردن
function code
U
رمز وفیفه نما
liable to military service
U
مشمول خدمت وفیفه
line of duty
U
نحوه انجام وفیفه
while on duty
U
حین انجام وفیفه
constableship
U
وفیفه یا رتبه پلیس
conscription law
U
قانون نظام وفیفه
leal
U
وفیفه شناس حقشناس
functional character
U
دخشه وفیفه بندی
functional unit
U
واحد وفیفه مند
functional design
U
طرح وفیفه مندی
functioned
U
وفیفه عمل کردن
functions
U
وفیفه عمل کردن
barrels
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
harnessed
U
حین انجام وفیفه
barrel
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
function
U
وفیفه عمل کردن
harness
U
حین انجام وفیفه
functional
U
تابعی وفیفه مندی
harnessing
U
حین انجام وفیفه
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
laryngological
U
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
pathologically
U
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
foreground task
U
کار یا وفیفه پیش زمینه
task state descriptor
U
توصیف کننده وضعیت وفیفه
chancery
U
مقام یا وفیفه صدارت عظمی
to stand to one's duty
U
وفیفه خودرا انجام دادن
sinecure
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
to play one's role
U
وفیفه خودرا انجام دادن
duty to god
U
وفیفه شخص نسبت به خدا
to be in d.
U
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
supererogation
U
انجام کاری بیش از حد وفیفه
sinecures
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
noncommissioned officer
U
درجه دار افسر وفیفه
pensioner
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
conscripted
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
pensioners
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
conscript
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
mistake while in discharge of duty
U
خطا در حین انجام وفیفه
conscripting
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
liability to military service
U
مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
taskwork
U
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
conscripted
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
acquitting
U
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
conscripting
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
acquits
U
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
to overrun one's duty
U
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
conscripts
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
ground rule
U
وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
pull through
U
در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
oenology
U
می شناسی شراب شناسی
slacker
U
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
slackers
U
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
enlisted
U
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
intelligence department
U
ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
outpensioner
U
کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
to do ones endeavour
U
کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
deat benefit
U
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
hear footsteps
U
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically
U
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
unprofitable servants
U
مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
e c s c (european coal & steel commissio
U
لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
board of conciliation
U
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
security council
U
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
areodetic
U
مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
squelch circuit
U
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
limit state
U
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
desertion
U
ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
prebendary
U
دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
dedicated
U
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
extra duty
U
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
gratefulness
U
حق شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com