English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plea U وعده مشروط
pleas U وعده مشروط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
invitations U وعده خواهی وعده گیری
invitation U وعده خواهی وعده گیری
punctually U در سر وعده
vowed U وعده
vow U وعده
behest U وعده
vows U وعده
usance U وعده
promise U وعده
termless U بی وعده
payable at sight U بی وعده
vowing U وعده
promises U وعده
contingent U مشروط
subject U مشروط
contingents U مشروط
qualified U مشروط
pending U مشروط
subjected U مشروط
subjecting U مشروط
limited U مشروط
conditional U مشروط
eventual U مشروط
provisional U مشروط
conditioned U مشروط
provided U مشروط
subjects U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
due at a specified date after sight U وعده دار
forward dealing U معامله به وعده
forward delivery U تحویل به وعده
hest U امریه وعده
on six mounth scredit U با ششماه وعده
payable at maturity U وعده دار
postdated cheque U چک وعده دار
promisor U وعده دهنده
promissory U وعده اور
punctual payment U پرداخت در سر وعده
rendezvous area U وعده گاه
rendezvous U وعده گاه
usance U وعده فرجه
appointments U وعده ملاقات
appointed day U وعده ملاقات
appointment U وعده ملاقات
date [appointment] U وعده ملاقات
credits U وعده مهلت
crediting U وعده مهلت
credited U وعده مهلت
usance bill U برات به وعده
credit U وعده مهلت
cop-out U خلف وعده
cop-outs U خلف وعده
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
estate at will U اجاره مشروط
probationer U عفو مشروط
foul bill of lading U بارنامه مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
inevitable <adj.> U غیر مشروط
on probation U در آزادی مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
unalterable <adj.> U غیر مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
inalienable <adj.> U غیر مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
condition U مشروط کردن
paroling U ازادی مشروط
paroles U ازادی مشروط
provided U مشروط به انکه
conditionally U بطور مشروط
paroled U ازادی مشروط
parole U ازادی مشروط
absolutes U غیر مشروط
absolute U غیر مشروط
unconditional U غیر مشروط
providing U مشروط بر اینکه
provisional U شرطی مشروط
probation U ازادی مشروط
probationers U عفو مشروط
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
contingent U تصادفی مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
contingents U تصادفی مشروط
conditional order U سفارش مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
conditional contract U عقد مشروط
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
maturity U وعده یا موعد پرداخت
matured U وعدهای وعده دار
appointments U وعده های ملاقات
contango U با وعده معامله کردن
dates [appointments] U وعده های ملاقات
usance U برات وعده دار
on credit month's U وام با وعده ..... ماهه
i rest upon your promise U من به وعده شما است
helping U یک وعده یا پرس خوراک
invites U خواندن وعده گرفتن
So much for her promises . U این هم از وعده های او
invited U خواندن وعده گرفتن
appointed days U وعده های ملاقات
invite U خواندن وعده گرفتن
probative U دال بر اثبات مشروط
on approval U مشروط به رضایت خریدار
concurring opinion U رای موافق مشروط
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
probatory U دال بر اثبات مشروط
extra good time U معافی مشروط از زندان
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
probationary period U دوره ازادی مشروط
invites U مهمان کردن وعده دادن
invite U مهمان کردن وعده دادن
invited U مهمان کردن وعده دادن
promise U نوید انتظار وعده دادن
promises U نوید انتظار وعده دادن
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
meal times U زمان وعده های غذا
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
person to his promise U کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
depositions U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
deposition U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
A post - dated check . U چک مدت دار ( وعده دار )
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com