Total search result: 202 (3 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
polarities U |
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند |
 |
 |
polarity U |
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
reverse U |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
 |
 |
reversed U |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
 |
 |
reverses U |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
 |
 |
reversing U |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
 |
 |
amphoteric U |
دارای برق مثبت و منفی |
 |
 |
polar U |
دارای الکتریسیته مثبت و منفی |
 |
 |
bipolar U |
استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی |
 |
 |
spillage U |
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند |
 |
 |
spillages U |
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند |
 |
 |
polarities U |
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است |
 |
 |
polarity U |
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است |
 |
 |
complementation U |
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی |
 |
 |
leontief matrix U |
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند . |
 |
 |
overflows U |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
 |
 |
overflowed U |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
 |
 |
overflow U |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
 |
 |
unipolar U |
که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند |
 |
 |
positive U |
قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم |
 |
 |
bipolar U |
روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود |
 |
 |
positive U |
سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
non return to zero U |
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد |
 |
 |
optical U |
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری |
 |
 |
saddle bag U |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
 |
 |
positive externalities U |
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت |
 |
 |
generator terminal U |
ترمینالهای ژنراتور |
 |
 |
communications terminal U |
ترمینالهای ارتباطی |
 |
 |
battery clamp U |
ترمینالهای باطری |
 |
 |
input pair of terminals U |
زوج ترمینالهای اولیه |
 |
 |
water terminal U |
ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا |
 |
 |
sequential U |
داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند |
 |
 |
trafficking U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
trafficked U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
overlays U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlaying U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlay U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
traffics U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
traffic U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
activity U |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
 |
 |
activities U |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
 |
 |
batch processing U |
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند |
 |
 |
routine U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
routinely U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
routines U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
stack U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
stacked U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
stacks U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
cad U |
استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش |
 |
 |
cads U |
استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش |
 |
 |
ended U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
ends U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
end U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
detect U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detected U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detecting U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detects U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
database U |
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on |
 |
 |
databases U |
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on |
 |
 |
central U |
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند |
 |
 |
teched U |
مختل |
 |
 |
disturbed U |
مختل |
 |
 |
distempered U |
مختل |
 |
 |
deranged U |
مختل |
 |
 |
tetched U |
مختل |
 |
 |
automatic terminal information service U |
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین |
 |
 |
saturated colour U |
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند |
 |
 |
vdt U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
VDU U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
VDUs U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
upsetter U |
مختل کننده |
 |
 |
queer U |
مختل کردن |
 |
 |
disordered U |
مختل شده |
 |
 |
disorganised U |
مختل کردن |
 |
 |
disorderly U |
نامنظم مختل |
 |
 |
disorganises U |
مختل کردن |
 |
 |
queerest U |
مختل کردن |
 |
 |
disorganising U |
مختل کردن |
 |
 |
queerer U |
مختل کردن |
 |
 |
disorganize U |
مختل کردن |
 |
 |
disorganizes U |
مختل کردن |
 |
 |
disorganizing U |
مختل کردن |
 |
 |
disturbs U |
مختل کردن |
 |
 |
disturb U |
مختل کردن |
 |
 |
undisturbed U |
غیر مختل |
 |
 |
perturbate U |
مختل مضطرب |
 |
 |
out of kelter U |
خراب مختل |
 |
 |
off the rails U |
مختل درهم |
 |
 |
mentally abnormal U |
مختل المشاعر |
 |
 |
kelter U |
بی ترتیب مختل |
 |
 |
disturbed U |
مختل شده |
 |
 |
discombobulate U |
مختل کردن |
 |
 |
undisturbed U |
مختل نشده |
 |
 |
unsettled U |
اشفته مختل |
 |
 |
wide area network U |
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند |
 |
 |
disrupts U |
مختل کردن کار |
 |
 |
disrupting U |
مختل کردن کار |
 |
 |
disrupt U |
مختل کردن کار |
 |
 |
disorganizing U |
مختل کردن نظم |
 |
 |
disorganizes U |
مختل کردن نظم |
 |
 |
disorganising U |
مختل کردن نظم |
 |
 |
disorganises U |
مختل کردن نظم |
 |
 |
disorganised U |
مختل کردن نظم |
 |
 |
to go out of gear U |
مختل شدن ازکارافتادن |
 |
 |
disorganize U |
مختل کردن نظم |
 |
 |
violated U |
بی حرمت ساختن مختل کردن |
 |
 |
violate U |
بی حرمت ساختن مختل کردن |
 |
 |
violates U |
بی حرمت ساختن مختل کردن |
 |
 |
disorder U |
برهم زدن مختل کردن |
 |
 |
hamper U |
مانع شدن مختل کردن |
 |
 |
hampered U |
مانع شدن مختل کردن |
 |
 |
hampering U |
مانع شدن مختل کردن |
 |
 |
disorders U |
برهم زدن مختل کردن |
 |
 |
hampers U |
مانع شدن مختل کردن |
 |
 |
positional parameter U |
پارامتر وضعیتی |
 |
 |
rain on someone's parade <idiom> U |
برنامه های دیگران را مختل کردن |
 |
 |
critical altitude U |
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود |
 |
 |
to get into U |
توی [وضعیتی] افتادن |
 |
 |
to fall into U |
توی [وضعیتی] افتادن |
 |
 |
to rehash something U |
وضعیتی را بازدید کردن |
 |
 |
toggle switch U |
سویچ چند وضعیتی |
 |
 |
to be in a pickle <idiom> U |
در وضعیتی دشوار بودن |
 |
 |
to revisit the situation U |
وضعیتی را بازدید کردن |
 |
 |
subroutine U |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
 |
 |
electronic cottage U |
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند |
 |
 |
stating U |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
 |
 |
states U |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
 |
 |
tandem U |
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند |
 |
 |
tandems U |
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند |
 |
 |
stated U |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
 |
 |
state- U |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
 |
 |
to languish U |
پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
 |
 |
state U |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
 |
 |
databases U |
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است |
 |
 |
database U |
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است |
 |
 |
to languish U |
فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
 |
 |
to languish U |
ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
 |
 |
lock up U |
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد |
 |
 |
toggles U |
سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن |
 |
 |
toggle U |
سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن |
 |
 |
to languish U |
هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
 |
 |
bubble sort U |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
 |
 |
to handle something U |
چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم] |
 |
 |
rowed U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
row U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
rows U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
assertive U |
مثبت |
 |
 |
affirmative U |
مثبت |
 |
 |
positive U |
مثبت |
 |
 |
justificatory U |
مثبت |
 |
 |
declaratory U |
مثبت |
 |
 |
affirmatory U |
مثبت |
 |
 |
poss U |
مثبت |
 |
 |
condition U |
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود |
 |
 |
congestion U |
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد |
 |
 |
double coincidence of wants U |
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد |
 |
 |
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U |
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند. |
 |
 |
positive logic U |
منطق مثبت |
 |
 |
positive potential U |
پتانسیل مثبت |
 |
 |
positive side U |
بخش مثبت |
 |
 |
assertion U |
افهار مثبت |
 |
 |
positive modulation U |
پخش مثبت |
 |
 |
positive modulation U |
تحمیل مثبت |
 |
 |
positive balance U |
مانده مثبت |
 |
 |
positive plate U |
صفحه مثبت |
 |
 |
positive relation U |
رابطه مثبت |
 |
 |
positive acceleration U |
شتاب مثبت |
 |
 |
positive pole U |
قطب مثبت |
 |
 |
positive reinforcement U |
تقویت مثبت |
 |
 |
nonposetive U |
غیر مثبت |
 |
 |
positive electricity U |
الکتریسیته مثبت |
 |
 |
positive element U |
سازه مثبت |
 |
 |
positive economics U |
اقتصاد مثبت |
 |
 |
positive brush U |
زغال مثبت |
 |
 |
positive electrode U |
الکترد مثبت |
 |
 |
positive feedback U |
بازخورد مثبت |
 |
 |
positive feedback U |
واخوراند مثبت |
 |
 |
positive wire U |
سیم مثبت |
 |
 |
positive lead U |
سیم مثبت |
 |
 |
positive film U |
فیلم مثبت |
 |
 |
positive column U |
ستون مثبت |
 |
 |
positive correlation U |
همبستگی مثبت |
 |
 |
positive glow U |
شعله مثبت |
 |
 |
positive charge U |
بار مثبت |
 |
 |
positive electricity U |
برق مثبت |
 |
 |
positive sign U |
علامت مثبت |
 |
 |
affirmatively U |
بطور مثبت |
 |
 |
active balance U |
مانده مثبت |
 |
 |
aye U |
رای مثبت |
 |
 |
zincoid U |
قطب مثبت |
 |
 |
active balance U |
موازنه مثبت |
 |
 |
plus U |
افزودن به مثبت |
 |
 |
anode U |
الکترود مثبت |
 |
 |
yea U |
رای مثبت |
 |
 |
an a answer U |
پاسخ مثبت |
 |
 |
anodes U |
الکترود مثبت |
 |
 |
hot wire U |
سیم مثبت |
 |
 |
cation U |
یون مثبت |
 |
 |
hot-wire U |
سیم مثبت |
 |