English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
matches U وصلت دادن حریف کسی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unite U وصلت دادن
adjoin U وصلت دادن
adjoined U وصلت دادن
unites U وصلت دادن
adjoins U وصلت دادن
uniting U وصلت دادن
join in marriage U وصلت دادن
out of distance U دور بودن شمشیرباز از حریف
halved U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halve U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
deceiving U فریب دادن حریف
shut down U شکست دادن حریف
deceives U فریب دادن حریف
jink U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
outroll U شکست دادن حریف
deceive U فریب دادن حریف
wipe out U شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
face dodge U گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
alliance U وصلت
alliances U وصلت
marriages U نکاح وصلت
union U پیوند وصلت
unions U پیوند وصلت
marriage U نکاح وصلت
endogamy U وصلت باخودی
misalliance U وصلت ناجور
mismate U وصلت نامناسب کردن
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
to breed in and in U باقوم وخویش وصلت کردن
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
watchdogs U نگهبانی دادن نگهبان بودن
to keep one's temper U متین بودن نشان دادن
watchdog U نگهبانی دادن نگهبان بودن
mind U تذکر دادن مراقب بودن
minding U تذکر دادن مراقب بودن
go U روی دادن بران بودن
minds U تذکر دادن مراقب بودن
goes U روی دادن بران بودن
ablest U اماده بودن ارایش دادن
adapts U وفق دادن موافق بودن
adapting U وفق دادن موافق بودن
denotes U علامت بودن معنی دادن
to give evdience U گواهی دادن مدرک بودن از
denoted U علامت بودن معنی دادن
able آماده بودن آرایش دادن
abler U اماده بودن ارایش دادن
denote U علامت بودن معنی دادن
debunk U توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to lose one's temper U متین بودن خونسردی نشان دادن
grid ticks U علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
warm boot U فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
competitor U حریف
adversaries U حریف
match U حریف
rivals U حریف
matches U حریف
foes U حریف
rivaled U حریف
foe U حریف
challengers U حریف
rivaling U حریف
rivalled U حریف
challenger U حریف
rivalling U حریف
adversarial U حریف
adversary U حریف
d. cut d. U حریف
competitors U حریف
rival U حریف
opponent U حریف
opponents U حریف
sell a dummy U فریفتن حریف
targeting U سینه حریف
targeted U سینه حریف
target U سینه حریف
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
charge U حمله به حریف
targets U سینه حریف
targetted U سینه حریف
drops U جاگذاشتن حریف
end U زمین حریف
copings U حریف شدن
opponent U حریف طرف
opponents U حریف طرف
victims U حریف ضعیف
victim U حریف ضعیف
shadowed U چسبیدن به حریف
jacks of all trades U همه فن حریف
copes U حریف شدن
coped U حریف شدن
cope U حریف شدن
charges U حمله به حریف
adversaries U حریف کشتی
downfield U زمین حریف
playing the man U بازی با حریف
targetting U سینه حریف
shadows U چسبیدن به حریف
drop U جاگذاشتن حریف
shadowing U چسبیدن به حریف
razzle dazzle U فریفتن حریف
jack of all trades U همه فن حریف
dropping U جاگذاشتن حریف
adversary U حریف کشتی
away U زمین حریف
swingman U همه فن حریف
ends U زمین حریف
shadow U چسبیدن به حریف
dropped U جاگذاشتن حریف
ended U زمین حریف
he was too much for me U من حریف او نبودم
head butt U با سر به حریف زدن
deliver a series of blows U بمباران حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
personal foul U خطای بدنی به حریف
outclassing U شکست فاحش حریف
unanswered U همردیف نبودن حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
intercepts U قطع پاسکاری حریف
utility U ذخیره همه فن حریف
dribbling U رد کردن توپ از حریف
assault U حمله بدنی به حریف
drop U پشت سر گذاشتن حریف دو
burn U امتیاز گرفتن از حریف
assaulted U حمله بدنی به حریف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com