Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stop gap
U
وسیله یا چاره موقتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make do
U
چاره موقتی
makeshift
U
چاره موقتی ادم رذل
slumps
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternative
U
چاره
recourse
U
چاره
makeshift
U
چاره
remedies
U
چاره
alternatives
U
چاره
resourc
U
چاره
shiftless
U
بی چاره
remediless
U
بی چاره
remedying
U
چاره
remedy
U
چاره
remedied
U
چاره
stopgap
U
چاره موقت
stopgaps
U
چاره موقت
ineluctable
U
چاره ناپذیر
engrained
U
چاره ناپذیر
resourceful
U
چاره ساز
an active remedy
U
چاره موثر
irremediable
U
چاره ناپذیر
irremediableness
U
چاره ناپذیری
the remedy lies in this
U
چاره ان اینست
inescapable
U
چاره نا پذیر
remediable
U
چاره پذیر
pis aller
U
اخرین چاره
mitraille
U
چاره پاره
irretrievability
U
چاره ناپذیری
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
unalterable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
unalienable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
indispensable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
inalienable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
solution
U
چاره سازی
solutions
U
چاره سازی
inevitability
U
چاره ناپذیری
absolute
<adj.>
U
چاره نا پذیر
inevitable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
unavoidable
U
چاره ناپذیر
inevitable
U
چاره نا پذیر
to seek a remedy for something
U
چاره جویی کردن
pis aller
U
اخرین پناه چاره
boot
U
اخراج چاره یافایده
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
irremediably
U
بطور چاره ناپذیر
dispensable
U
چاره پذیر غیرضروری
irredeemably
U
بطور چاره ناپذیر
the only remedy is patience
U
چاره ان شکیبایی است
remedial
U
چاره ساز شفابخش
indispensable
U
چاره نا پذیر ضروری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
indispensability
U
چاره ناپذیری اقتضا
indispensably
U
بطور چاره ناپذیر
To seak a remedy.
U
چاره جویی کردن
What can one do about it?
U
چاره کدام است ( چیست ) ؟
death is inevitable
U
مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
help
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helped
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helps
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought
U
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
haematogen
U
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
It just cant be helped .
U
کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
afterthoughts
U
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
intrim
U
موقتی
tentative
<adj.>
U
موقتی
adinterim
U
موقتی
provisionary
U
موقتی
make-shift
<adj.>
U
موقتی
makeshift
<adj.>
U
موقتی
flying bridge
U
پل موقتی
treadway
U
پل موقتی
jackleg
U
موقتی
extemporaneous
U
موقتی
provisional
<adj.>
U
موقتی
interim
U
موقتی
temporary
<adj.>
U
موقتی
provisory
<adj.>
U
موقتی
pro forma
U
موقتی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
He is incorrigible.
U
این آدم چاره اش نمی شود ( اصلاح پذیر نیست )
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
bivouac
U
اردوی موقتی
bivouacked
U
اردوی موقتی
bivouacking
U
اردوی موقتی
bivouacs
U
اردوی موقتی
temporal
U
موقتی زودگذرفانی
sojourns
U
اقامت موقتی
gleams
U
تظاهر موقتی
temporariness
U
موقتی بودن
corner
U
انحصار موقتی
temporary error
U
خطای موقتی
temporary gauge
U
اشل موقتی
palliatives
U
مسکن موقتی
bivouacked
U
اردوگاه موقتی
bivouac
U
اردوگاه موقتی
bivouacking
U
اردوگاه موقتی
gleam
U
تظاهر موقتی
scrip
U
رسید موقتی
scratch file
U
فایل موقتی
sojoiurn
U
اقامت موقتی
sojourner
U
ساکن موقتی
make shift construction
U
طرح موقتی
non-resident
U
مقیم موقتی
non-residents
U
مقیم موقتی
palliative
U
مسکن موقتی
house of d.
U
زندان موقتی
temporary income
U
درامد موقتی
temporary storage
U
انباره موقتی
barricade
U
سنگربندی موقتی
baste
U
کوک موقتی
basted
U
کوک موقتی
bastes
U
کوک موقتی
phantom tumour
U
باد موقتی
phantom tumour
U
برامدگی موقتی
sojourn
U
اقامت موقتی
floating bridge
U
پل متحرک موقتی
dugout
U
پناهگاه موقتی
barricading
U
سنگربندی موقتی
bivouacs
U
اردوگاه موقتی
dugouts
U
پناهگاه موقتی
adjournments
U
تعطیل موقتی
faddle
U
سرگرمی موقتی
adjournment
U
تعطیل موقتی
non resident
U
مقیم موقتی
gleaming
U
تظاهر موقتی
coalition
U
اتحاد موقتی
temporary structures
U
ساختمانهای موقتی
coalitions
U
اتحاد موقتی
cornering
U
انحصار موقتی
funk hole
U
پناهگاه موقتی
corners
U
انحصار موقتی
barricaded
U
سنگربندی موقتی
barricades
U
سنگربندی موقتی
gleamed
U
تظاهر موقتی
provisionality
U
موقتی بودن
provisionality
U
جنبه موقتی
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
dump
U
انبار موقتی اشغالدان
brainstorm
U
اشفتگی فکری موقتی
interim dividend
U
سود سهام موقتی
interim dividend
سود موقتی سهام
jury sturt
U
پایه اضافی یا موقتی
booth
U
پاسگاه یادکه موقتی
booths
U
پاسگاه یادکه موقتی
interrex
U
رئیس حکومت موقتی
interlocutory
U
موقتی غیر قطعی
brainstorms
U
اشفتگی فکری موقتی
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
interregnum
U
دوره حکومت موقتی
gasoline dump
U
مخزن موقتی بنزین
interregnums
U
دوره حکومت موقتی
frame
U
هیکل حالت موقتی
Band-Aids
U
چارهی سطحی و موقتی
interregna
U
دوره حکومت موقتی
Band-Aid
U
چارهی سطحی و موقتی
treadway bridge
U
پل عبور موقتی پیاده
casual uplift
U
بالا رفتن موقتی
temporary data set
U
مجموعه داده موقتی
interim certificates
U
سند قرضه موقتی
casual uplift
U
بالا بردن موقتی
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
epaulement
U
استحکام موقتی جناحی مترس
casual water
U
تجمع موقتی اب روی زمین
radar silence
U
خاموش کردن موقتی رادارها
put someone up
U
به کسی بطور موقتی جا دادن
hoardings
U
جمع اوری دیوار موقتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com