English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
level wind U وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spool U قرقره استوانهای برای پیچیدن نخ ماهیگیری
spools U قرقره استوانهای برای پیچیدن نخ ماهیگیری
bail U فلزی بشکل لا وصل به قرقره ماهیگیری برای پیچیدن نخ
belay U وسیله پیچیدن محاط کردن
bottom rig U وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
spear gun U وسیله پرتاب نیزه ماهیگیری
star drag U وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
dragged U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
to take in sail U جمع کردن یا پیچیدن بادبان شراع پیچیدن
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
complicate U پیچیدن
curl U پیچیدن
christy U پیچیدن
christie U پیچیدن
christiania U پیچیدن
tie up U پیچیدن
coil up U پیچیدن
curls U پیچیدن
curled U پیچیدن
to cover up U پیچیدن
to trun the corner U پیچیدن
coil down U پیچیدن
muffling U پیچیدن
reverberating U پیچیدن
reverberates U پیچیدن
reverberated U پیچیدن
trindle U پیچیدن
reverberate U پیچیدن
resonating U پیچیدن
resonates U پیچیدن
resonated U پیچیدن
resonate U پیچیدن
windage U پیچیدن
wattle U پیچیدن
furls U پیچیدن
furling U پیچیدن
furl U پیچیدن
twinges U پیچیدن
twinge U پیچیدن
muffles U پیچیدن
muffle U پیچیدن
to screw up U پیچیدن
enfolds U پیچیدن
enfolding U پیچیدن
to tie up U پیچیدن
turn U پیچیدن
enfolded U پیچیدن
torsion U پیچیدن
enfold U پیچیدن
furled U پیچیدن
envelop U پیچیدن
wraps U پیچیدن
intertangle U در هم پیچیدن
impact U پیچیدن
impacts U پیچیدن
inwrap U پیچیدن
inwind U پیچیدن
tweak U پیچیدن
inswathe U پیچیدن
infold U پیچیدن
envelope U پیچیدن
envelopes U پیچیدن
wrap U پیچیدن
folds U پیچیدن
enveloped U پیچیدن
enveloping U پیچیدن
tweaks U پیچیدن
tweaking U پیچیدن
tweaked U پیچیدن
envelops U پیچیدن
re echo U پیچیدن
fold U پیچیدن
folded U پیچیدن
wind U پیچیدن
winds U پیچیدن
tangles U به هم پیچیدن
swath U پیچیدن
lap U پیچیدن
lapped U پیچیدن
tangle U به هم پیچیدن
complicates U پیچیدن
convolve U پیچیدن
entwist U پیچیدن
swathes U پیچیدن
swathe U پیچیدن
complicating U پیچیدن
enwrap U پیچیدن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
angles U ماهیگیری
angle U ماهیگیری
fishing U ماهیگیری
fishing U ماهیگیری حق ماهیگیری
piscary U حق ماهیگیری
handline U ماهیگیری با نخ
angling U ماهیگیری
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
convolve U بهم پیچیدن
pigged U توی هم پیچیدن
interlace U بهم پیچیدن
interknit U بهم پیچیدن
belay U عمل پیچیدن
intertwinement U بهم پیچیدن
to huddle together U بهم پیچیدن
furl U بدورچیزی پیچیدن
paper U درکاغذ پیچیدن
papering U درکاغذ پیچیدن
entwine U بهم پیچیدن
papered U درکاغذ پیچیدن
knead clay by hand U مشته پیچیدن
enshoud U درکفن پیچیدن
involution U پیچ پیچیدن
intwine U بهم پیچیدن
marl U پیچیدن طناب
screws U پیچاندن پیچیدن
screw U پیچاندن پیچیدن
interwreathe U بهم پیچیدن
intervolve U بهم پیچیدن
fills U نسخه پیچیدن
taut U درهم پیچیدن
fill U نسخه پیچیدن
swaddle U در قنداق پیچیدن
papers U درکاغذ پیچیدن
roll U فهرست پیچیدن
to fold up U به بالا پیچیدن
to hinge up U به بالا پیچیدن
to turn up [collar] U به بالا پیچیدن
intertwining U درهم پیچیدن
tangle U درهم پیچیدن
intertwines U درهم پیچیدن
intertwined U درهم پیچیدن
agonize U به خود پیچیدن
agonized U به خود پیچیدن
agonizes U به خود پیچیدن
enshroud U درکفن پیچیدن
enshrouded U درکفن پیچیدن
enshrouding U درکفن پیچیدن
winding U پیچیدن و تابیدن نخ
intertwine U درهم پیچیدن
cloaked U درلفافه پیچیدن
to tilt up U به بالا پیچیدن
spool U دورقرقره پیچیدن
spools U دورقرقره پیچیدن
twists U پیچیدن تابیدن
twisting U پیچیدن تابیدن
twist U پیچیدن تابیدن
rolls U فهرست پیچیدن
rolled U فهرست پیچیدن
lash U مژه پیچیدن
lashed U مژه پیچیدن
tangles U درهم پیچیدن
cloak U درلفافه پیچیدن
cloaking U درلفافه پیچیدن
cloaks U درلفافه پیچیدن
swab U زدودن پیچیدن
swabs U زدودن پیچیدن
lashes U مژه پیچیدن
agonising U به خود پیچیدن
agonises U به خود پیچیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com