English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collimator U وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lays U روانه کردن
to put a way childish U روانه کردن
kick out <idiom> U روانه کردن
to give the mitten U روانه کردن
orientation U روانه کردن
dispateh U روانه کردن
to give the sack U روانه کردن
to send away U روانه کردن
to pack off U روانه کردن
send away U روانه کردن
hale U روانه کردن
send U روانه کردن
dismissing U روانه کردن
sending U روانه کردن
sends U روانه کردن
dismisses U روانه کردن
dismiss U روانه کردن
pack off U روانه کردن
lay U روانه کردن
direct laying U روانه کردن مستقیم
despatched U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
laying U روانه کردن توپ
despatching U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
dispatches U روانه کردن فرستادن
reciprocal U روانه کردن متقابله
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
orientation U روانه کردن دستگاهها
reciprocal laying U روانه کردن متقابله توپها
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
orient U روانه کردن تطبیق دادن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
depart U روانه شدن حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launches U روانه کردن مامور کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
stream U روانه
streams U روانه
streamed U روانه
flings U روانه ساختن
goes U روانه ساختن
go U روانه ساختن
information flow U روانه خبر
flinging U روانه ساختن
fling U روانه ساختن
to get one's mittimus U روانه شدن
to get the mitten U روانه شدن
reshaping U روانه کاری
stream routing U روند روانه
launghing U روانه سازی پرتاب
back sight method U روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
colminator U کولیماتور
collimator U کولیماتور
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
add insult to the injury <idiom> U [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
recreates U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
hoist U وسیله بلند کردن
runs U کار کردن یک وسیله
hoists U وسیله بلند کردن
run U کار کردن یک وسیله
powered U خاموش کردن یک وسیله
powering U خاموش کردن یک وسیله
cranes U وسیله بلند کردن
craned U وسیله بلند کردن
power U خاموش کردن یک وسیله
powers U خاموش کردن یک وسیله
provides U وسیله فراهم کردن
provide U وسیله فراهم کردن
hoisted U وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
craning U وسیله بلند کردن
synchronization U عمل سنکرون کردن دو وسیله
squilgee U وسیله نظافت کردن کف ناو
diddles U تحریف کردن به وسیله داده
diddled U تحریف کردن به وسیله داده
diddling U تحریف کردن به وسیله داده
automatize U خودکار کردن یک وسیله دستی
diddle U تحریف کردن به وسیله داده
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
belay U وسیله پیچیدن محاط کردن
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
strickle U وسیله تیز کردن داس
to act through primary agents U به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
as if to add insult to injury <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
recuperation U تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
hank U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
hanks U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
zeros U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
sled U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
zero U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
sleds U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
conveying U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
conveys U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
convey U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
harder U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com