English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quietest U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
quiet U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
high fidelity U ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
dielectric heating U گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
high lift system U سیستم برای زیاد
high lift configuration U شکل برای زیاد
high lift device U وسایل برای زیاد
overtask U زیاد سنگین بودن برای
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
to stand the test of time U برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test U برای مدت زیاد دوام آوردن
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
to have stood the test of time U برای مدت زیاد دوام آورده باشد
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
paraheliotropism U موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
club propeller U ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
immane U زیاد
heavily U زیاد
no end of U زیاد
intensely U زیاد
great U زیاد
fulsome U زیاد
large adv U زیاد
outrageously U زیاد
profoundly U زیاد
generous U زیاد
swingeing U زیاد
over and above U زیاد
egregiously U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
much U زیاد
too U زیاد
highest U زیاد
populous U زیاد
high U زیاد
great- U زیاد
heart break U غم زیاد
plaguily U زیاد
highs U زیاد
to a large extent U زیاد
glaring U زیاد
squeamishness U زیاد
extensive U زیاد
plethoric U زیاد
many U زیاد
very U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
squeamishly U زیاد
heartbreak U غم زیاد
greatest U زیاد
late U زیاد
superabundant U زیاد
muckle U زیاد
not a lettle U زیاد
overly U زیاد
effusively U زیاد
in excess U زیاد
extortionary U زیاد
extortionate U زیاد
mickle U زیاد
highly U زیاد
widest U زیاد
thickest U زیاد
thicker U زیاد
thick U زیاد
profusely U زیاد
rife U زیاد
excessive U زیاد
copious U زیاد
supererogatory U زیاد
mickle or muckle U زیاد
tremendously U زیاد
wide U زیاد
immoderate U زیاد
overmuch U زیاد
hugely U زیاد
intensively U زیاد
greatly U زیاد
intense U زیاد
numerous U زیاد
vastly U زیاد
mortally U زیاد
wider U زیاد
too much U زیاد
in quantities U زیاد
ranksack U زیاد
widely U زیاد
multiplied U زیاد شدن
over issue U زیاد انتشاردادن
prosternation U سستی زیاد
heavier U زیاد سخت
in large U بمقیاس زیاد
over ripe U زیاد رسیده
heavy U زیاد سخت
heavies U زیاد سخت
overblown steel U فولاد با دم زیاد
large scale U بمقدار زیاد
over blow U زیاد دمیدن
high relief U برجستگی زیاد
finicality U خودارایی زیاد
fervidness U گرمی زیاد
over anxious U زیاد دل واپس
fervidity U گرمی زیاد
over anxiety U دل واپسی زیاد
superrabundant U زیاد فراوان
over confident U زیاد مطمئن
rigor U دقت زیاد
in large U بمقدار زیاد
large-scale U بمقدار زیاد
increases U زیاد کردن
heaviest U زیاد سخت
grnish U زیاد کردن
over estimate U زیاد براوردکردن
increased U زیاد کردن
amplitude U فاصلهء زیاد
an abrupt place U با سراشیبی زیاد
an abundance of U مقدار زیاد
prosternation U ضعف زیاد
tremendous U مقدار زیاد
scrupulosity U دقت زیاد
increscent U زیاد شونده
overrider U حق دلالی زیاد
frequent visiting U دیدنی زیاد
increaser U زیاد کننده
swarms U دسته زیاد
scrupulousness U دقت زیاد
scrupulousy U بادقت زیاد
sale on a large scale U فروش زیاد
overstock U زیاد پر کردن
escalating U زیاد شدن
vehement U باحرارت زیاد
vehemently U باحرارت زیاد
full tilt U باسرعت زیاد
furor U خشم زیاد
swarmed U دسته زیاد
overmoke U زیاد سیگارکشیدن
swarm U دسته زیاد
overlabour U زیاد کارکردن
proliferate U زیاد شدن
proliferated U زیاد شدن
proliferates U زیاد شدن
proliferating U زیاد شدن
boisterously U باصدای زیاد
intensification U زیاد کردن
interminableness U درازی زیاد
overbusy U زیاد مشغول
quaffing U زیاد نوشیدن
floridly U با ارایش زیاد
propagated U زیاد کردن
quaffs U زیاد نوشیدن
alto relievo U برجستگی زیاد
propagates U زیاد کردن
propagating U زیاد کردن
superannuated U زیاد کهنه
manifold U بسیار زیاد
overburdensome U زیاد سنگین
queasy U زیاد دقیق
punctiliousness U دقت زیاد
overdrssed U زیاد اراسته
escalates U زیاد شدن
multiplying U زیاد شدن
multiply U زیاد شدن
multiplies U زیاد شدن
escalated U زیاد شدن
escalate U زیاد شدن
propagate U زیاد کردن
quaff U زیاد نوشیدن
to be left U زیاد امدن
quaffed U زیاد نوشیدن
overvoltage U فشار زیاد
superabundant U خیلی زیاد
left over U زیاد امده
superrabundant U خیلی زیاد
d. haste U شتاب زیاد
mass casualties U تلفات زیاد
mass bombing U بمباران زیاد
hell bent U زیاد خمیده
overload U زیاد پر کردن
swingeing damages U خسارات زیاد
long precision U دقت زیاد
long range U با برد زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com