Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
broaden
U
وسیع کردن منتشر کردن
broadened
U
وسیع کردن منتشر کردن
broadening
U
وسیع کردن منتشر کردن
broadens
U
وسیع کردن منتشر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
publishes
U
طبع ونشر کردن منتشر کردن
publish
U
طبع ونشر کردن منتشر کردن
published
U
طبع ونشر کردن منتشر کردن
gum
U
وسیع کردن
room
U
وسیع تر کردن
gums
U
وسیع کردن
gummed
U
وسیع کردن
rooms
U
وسیع تر کردن
gumming
U
وسیع کردن
circulate
U
دایر کردن منتشر کردن
to put forth
U
منتشر کردن چاپ کردن
circulates
U
دایر کردن منتشر کردن
circulated
U
دایر کردن منتشر کردن
broadcasts
U
منتشر کردن
irradiated
U
منتشر کردن
irradiates
U
منتشر کردن
spreads
U
منتشر کردن
irradiating
U
منتشر کردن
give forth
U
منتشر کردن
diffuses
U
منتشر کردن
put forth
U
منتشر کردن
diffused
U
منتشر کردن
diffuse
U
منتشر کردن
spread
U
منتشر کردن
irradiate
U
منتشر کردن
diffusing
U
منتشر کردن
broadcast
U
منتشر کردن
enlarge
U
توسعه دادن وسیع کردن
enlarged
U
توسعه دادن وسیع کردن
enlarging
U
توسعه دادن وسیع کردن
enlarges
U
توسعه دادن وسیع کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
circumfuse
U
باطراف منتشر کردن
spread
U
منتشر کردن یا شدن
spreads
U
منتشر کردن یا شدن
diffuse
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuses
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
spread
U
[منتشر کردن مایع روی سطح]
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
issuant
U
منتشر کننده منتشر شونده
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
spacious
U
وسیع
ample
U
وسیع
roomy
U
وسیع
roomiest
U
وسیع
roomier
U
وسیع
champaign
U
وسیع
far-reaching
U
وسیع
capacious
U
وسیع
captious
U
وسیع
far reaching
U
وسیع
abroad
وسیع
extensive
U
وسیع
vast
U
وسیع
immense
U
وسیع
larger
U
وسیع
large
U
وسیع
of a wide scope
U
وسیع
largest
U
وسیع
panoramic
U
وسیع
vasty
U
وسیع
wide
U
فراخ وسیع
heavy advertising
U
تبلیغات وسیع
vastly
U
بطور وسیع
immensely
U
بطور وسیع
extensive cultivation
U
زراعت وسیع
to cover much ground
U
وسیع بودن
extensive agriculture
U
کشاورزی وسیع
plausive
U
وسیع محتمل
widest
U
نامحدود وسیع
capaciously
U
بطور وسیع
broadly
U
بطور وسیع
superhighway
U
جاده وسیع
widest
U
فراخ وسیع
latitudinarianism
U
وسیع نظری
wider
U
فراخ وسیع
superhighways
U
جاده وسیع
comprehensive
U
وسیع محیط
widish
U
نسبتا وسیع
wide
U
نامحدود وسیع
wider
U
نامحدود وسیع
latifundia
U
املاک وسیع
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
broadcast
U
منتشر
broadcasts
U
منتشر
large minded
U
دارای فکر وسیع
broad minded
U
دارای فکر وسیع
steppes
U
جلگه وسیع بی درخت
steppe
U
جلگه وسیع بی درخت
inedited
U
منتشر نشده
spreader
U
منتشر کننده
circulate
U
منتشر شدن
get abroad
U
منتشر شدن
to make a noise
U
منتشر شدن
diffusing
U
منتشر شده
circulates
U
منتشر شدن
diffusor
U
منتشر کننده
diffused
U
منتشر شده
diffuses
U
منتشر شده
diffuser
U
منتشر کننده
diffuse
U
منتشر شده
distributed capacity
U
فرفیت منتشر
circulated
U
منتشر شدن
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
incident light
U
نور منتشر
broadcasts
U
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
ground swell
U
طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
broadcast
U
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
avenuse
U
خیابان وسیع راهرو باغ
large scale production method
U
روش تولیدبه مقیاس وسیع
broadloom
U
ساخته شده درکارگاه وسیع
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
spread
U
منتشر شدن انتشار
unissued shares
U
سهام منتشر نشده
spreads
U
منتشر شدن انتشار
pantropic
U
منتشر درنواحی گرمسیری
reported statistics
U
امارهای منتشر شده
release
U
منتشر ساختن رهایی
pantropical
U
منتشر درنواحی گرمسیری
propagated error
U
اشتباه منتشر شده
widespread
U
شایع همه جا منتشر
widespreading
U
شایع همه جا منتشر
diffusively
U
بطور منتشر و یا مفصل
releases
U
منتشر ساختن رهایی
released
U
منتشر ساختن رهایی
crown green bowls
U
بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
regions
U
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region
U
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
hidden momentum of population growth
U
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
epizootic
U
منتشر شونده درمیان جانوران
blowy
U
بسهولت باطراف منتشر شونده
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
the volume that preceded
U
جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
posthumous
U
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
land office business
U
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
get about
U
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
Green Book
U
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
the disease threatens to sprea
U
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
periodicals
U
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
This dictionary is published(printed) in three volumes.
U
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Xerox PARC
U
مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
lightest
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
wats
U
Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com