Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
alidade
U
یکی از وسایل نقشه برداری
assumed orientation
U
توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
Other Matches
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
assets
U
وسایل
media
U
وسایل
facilities
U
وسایل
plants
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
means
U
وسایل
plant
U
وسایل
furniture
U
وسایل
tentage
U
وسایل چادرها
test equipment
U
وسایل ازمایش
tentage
U
وسایل چادر
tools of research
U
وسایل تحقیقات
tentage
U
وسایل چادرزنی
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
fabricator
U
سازنده وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
loading facilities
U
وسایل بارگیری
scuba diver
U
غواص با وسایل
sonic equipment
U
وسایل اوایی
sonic equipment
U
وسایل اوازی
subsistence
U
وسایل زیست
means of production
U
وسایل تولید
scuba diving
U
غواصی با وسایل
push botton
U
وسایل خودکار
mess gear
U
وسایل غذاخوری
means
U
استطاعت وسایل
mess kit
U
وسایل غذاخوری
sundry items
U
وسایل متفرقه
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
mnemonics
U
وسایل یادیار
fitments
U
وسایل نصب
rigging warrant
U
فهرست وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
installs
U
از کارانداختن وسایل
installing
U
از کارانداختن وسایل
essential elements
U
وسایل ضروری
install
U
از کارانداختن وسایل
attachment
U
وسایل وابسته
communication channels
U
وسایل ارتباطی
accessory equipment
U
وسایل یدکی
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
utility
U
وسایل رفاهی
bedding
U
وسایل خواب
erosion
U
فرسایش وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
artificial aids
U
وسایل کمکی
building plant
U
وسایل ساختمان
cable accessory
U
وسایل کابل
captured material
U
وسایل اغتنامی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
salvaging
U
وسایل اسقاطی
salvages
U
وسایل اسقاطی
salvage
U
وسایل اسقاطی
utensils
U
وسایل اسباب
layout
U
ترتیب وسایل
war material
U
وسایل جنگی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
fitment
U
وسایل نصب
cryptodevice
U
وسایل رمز
cryptomaterial
U
وسایل رمز
utensil
U
وسایل اسباب
Home appliances
U
وسایل خانگی
layouts
U
ترتیب وسایل
athletic suporters
U
وسایل محافظتی ورزشکار
caddying
U
حامل وسایل بازیگر
caddie
U
حامل وسایل بازیگر
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
pararaft
U
وسایل نجات چتربازی
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
penetration aids
U
وسایل تولید نفوذ
fractured
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
attachment plug
U
دوشاخه وسایل برقی
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
process
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
gates
U
وسایل ورود ورودیه
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
motorsports
U
ورزشهای با وسایل موتوری
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
mounting
U
سوار کردن وسایل
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
gate
U
وسایل ورود ورودیه
on hand
U
وسایل موجود درانبار
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
caddies
U
حامل وسایل بازیگر
caddied
U
حامل وسایل بازیگر
demolition kit
U
جعبه وسایل تخریب
gripping appliance
U
وسایل بست و مهارکنندگی
gun bag
U
کیسه وسایل توپ
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
hi fi
U
وسایل ایجاد صدا
high lift device
U
وسایل برای زیاد
spins
U
ماهیگیری با وسایل چرخان
spin
U
ماهیگیری با وسایل چرخان
individual reserves
U
وسایل ذخیره انفرادی
salvages
U
اوراق کردن وسایل
smoker
U
وسایل رفاهی ناو
smokers
U
وسایل رفاهی ناو
drawing instrument
U
وسایل رسم فنی
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
coupler plug
U
دوشاخه وسایل الکتریکی
condensation trail
U
مجموعه وسایل انجماد
salvage
U
اوراق کردن وسایل
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
golf bag
U
کیف وسایل گلف
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
U
مجموعهای از وسایل مشابه
tackling
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
pictorial
U
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
fracture
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
aiding
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
light armor
U
وسایل زرهی سبک
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
fractures
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com