English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Home appliances U وسایل خانگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
households U خانگی
home-grown U خانگی
free-range U خانگی
domestic U خانگی
home-made <adj.> U خانگی
domiciliary U خانگی
indoor U خانگی
homebred U خانگی
home like U خانگی
homelike U خانگی
household U خانگی
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
home computers U کامپیوتر خانگی
homing pigeon U کبوتر خانگی
linnet U سهره خانگی
domestic consumption U مصرف خانگی
domestic fuel U سوخت خانگی
domestic waste water U فاضلاب خانگی
household economy U اقتصاد خانگی
home work U کار خانگی
Home appliances U لوازم خانگی
lares and penates U بتهای خانگی
home consumption U مصرف خانگی
lar n U خدای خانگی
gecko U مارمولک خانگی
home-brew U مشروبات خانگی
homing pigeons U کبوتر خانگی
homer U کبوتر خانگی
dishabille U جامه خانگی
Calor Gas U گاز خانگی
store-rooms U انبار خانگی
store-room U انبار خانگی
store room U انبار خانگی
houseplant U گیاه خانگی
sparrows U گنجشگ خانگی
sparrow U گنجشگ خانگی
homespun U بافت خانگی
house-party U مجالس خانگی
house-party U دوره خانگی
house-parties U مجالس خانگی
house party U دوره خانگی
house party U مجالس خانگی
home computer U کامپیوتر خانگی
hen U مرغ خانگی
home brew U مشروبات خانگی
mouse U موش خانگی
mouses U موش خانگی
cottage industries U کارگاه خانگی
cottage industries U فرآورد خانگی
hens U مرغ خانگی
cottage industry U کارگاه خانگی
cottage industry U فرآورد خانگی
firesides U زندگی خانگی
burion U سهره خانگی
fireside U زندگی خانگی
houseplants U گیاه خانگی
house-parties U دوره خانگی
john barleycorn U مشروب الکلی خانگی
eight bit system U کامپیوتر خانگی کوچک
homemade U خانگی خانه بافت
poultry U مرغ خانگی ماکیان
minorca U مرغ خانگی سواحل مدیترانه
domesticity U زندگانی خانگی رام شدگی
runts U کبوتر خانگی درشت کوتوله
runt U کبوتر خانگی درشت کوتوله
jersey giant U نژاد ماکیان خانگی بزرگ
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
audio U و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
giblet U احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
Videotex U تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
an out match U مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
personal U ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
compact U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacts U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacted U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
home U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
homes U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
compacting U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacts U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compact U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
compacted U نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
peignoir U قطیفه لباسی زنانه لباس خانگی زنانه
Viewdata U سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
accouterment U وسایل
means U وسایل
facilities U وسایل
furniture U وسایل
media U وسایل
plant U وسایل
plants U وسایل
assets U وسایل
artificial suporters U وسایل محافظتی
tentage U وسایل چادر
auxiliary equipment U وسایل یدکی
fitments U وسایل نصب
dust collection equipment U وسایل گردگیری
installing U از کارانداختن وسایل
salvaged U وسایل اسقاطی
sundry items U وسایل متفرقه
artificial aids U وسایل کمکی
layout U ترتیب وسایل
sonic equipment U وسایل اوازی
sonic equipment U وسایل اوایی
captured material U وسایل اغتنامی
fabricator U سازنده وسایل
bedding U وسایل خواب
cable accessory U وسایل کابل
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
tentage U وسایل چادرزنی
salvages U وسایل اسقاطی
salvage U وسایل اسقاطی
layouts U ترتیب وسایل
war material U وسایل جنگی
salvaging U وسایل اسقاطی
communication channels U وسایل ارتباطی
cryptodevice U وسایل رمز
building plant U وسایل ساختمان
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
cryptomaterial U وسایل رمز
means U استطاعت وسایل
auxiliary equipment U وسایل کمکی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
install U از کارانداختن وسایل
tools of research U وسایل تحقیقات
test equipment U وسایل ازمایش
scuba diving U غواصی با وسایل
fitment U وسایل نصب
mnemonics U وسایل یادیار
installs U از کارانداختن وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
push botton U وسایل خودکار
subsistence U وسایل زیست
rigging warrant U فهرست وسایل
attachment U وسایل وابسته
tentage U وسایل چادرها
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
essential elements U وسایل ضروری
utility U وسایل رفاهی
mess kit U وسایل غذاخوری
utensil U وسایل اسباب
mess gear U وسایل غذاخوری
means of production U وسایل تولید
utensils U وسایل اسباب
accessory equipment U وسایل یدکی
erosion U فرسایش وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
furtherance U تهیه وسایل
MSX U استاندارد سخت افزار و نرم افزار برای کامپیوترهای خانگی که می توانند از نرم افزار متغیر استفاده کنند
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaged U اوراق کردن وسایل
light armor U وسایل زرهی سبک
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
wracks U قفسه مهمات و وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com