Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
high lift device
U
وسایل برای زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
bent
U
اسم رمز برای خرابی وسایل
batteries
U
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
sync
U
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
battery
U
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
sync
U
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
path
[corridor]
for emergency vehicles
U
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
into plane service
U
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
high lift system
U
سیستم برای زیاد
high lift configuration
U
شکل برای زیاد
convoy
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
golf cart
U
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
convoys
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
overtask
U
زیاد سنگین بودن برای
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
operator
U
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operators
U
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
small computer systems interface
U
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering
U
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
stand (someone) in good stead
<idiom>
U
سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to stand the test
U
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test of time
U
برای مدت زیاد دوام آوردن
condition
U
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
to have stood the test of time
U
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
fishnet
U
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
wracks
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racked
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
imperialism
U
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
paraheliotropism
U
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
oxygen bottle
U
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
self-
U
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
shop supply
U
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
communication
U
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
Energy Star
U
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
keypad
U
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
furniture
U
وسایل
plants
U
وسایل
plant
U
وسایل
media
U
وسایل
means
U
وسایل
assets
U
وسایل
facilities
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
loading facilities
U
وسایل بارگیری
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
cable accessory
U
وسایل کابل
attachment
U
وسایل وابسته
sundry items
U
وسایل متفرقه
fitment
U
وسایل نصب
fitments
U
وسایل نصب
rigging warrant
U
فهرست وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
mess gear
U
وسایل غذاخوری
scuba diver
U
غواص با وسایل
Home appliances
U
وسایل خانگی
war material
U
وسایل جنگی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
accessory equipment
U
وسایل یدکی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
sonic equipment
U
وسایل اوازی
captured material
U
وسایل اغتنامی
salvage
U
وسایل اسقاطی
salvages
U
وسایل اسقاطی
salvaging
U
وسایل اسقاطی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
erosion
U
فرسایش وسایل
utility
U
وسایل رفاهی
subsistence
U
وسایل زیست
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
bedding
U
وسایل خواب
layouts
U
ترتیب وسایل
layout
U
ترتیب وسایل
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
mnemonics
U
وسایل یادیار
test equipment
U
وسایل ازمایش
means
U
استطاعت وسایل
push botton
U
وسایل خودکار
install
U
از کارانداختن وسایل
cryptomaterial
U
وسایل رمز
utensil
U
وسایل اسباب
means of production
U
وسایل تولید
utensils
U
وسایل اسباب
installing
U
از کارانداختن وسایل
installs
U
از کارانداختن وسایل
essential elements
U
وسایل ضروری
cryptodevice
U
وسایل رمز
tentage
U
وسایل چادرها
tentage
U
وسایل چادرزنی
tools of research
U
وسایل تحقیقات
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
artificial aids
U
وسایل کمکی
building plant
U
وسایل ساختمان
tentage
U
وسایل چادر
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
fabricator
U
سازنده وسایل
scuba diving
U
غواصی با وسایل
mess kit
U
وسایل غذاخوری
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
trade something in
<idiom>
U
تعویض وسایل کهنه
salvages
U
اوراق کردن وسایل
wracked
U
قفسه مهمات و وسایل
aid
U
کمک وسایل کمکی
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
wracks
U
قفسه مهمات و وسایل
splint
U
وسایل شکسته بندی
rack
U
قفسه مهمات و وسایل
racked
U
قفسه مهمات و وسایل
place settings
U
وسایل میز غذاخوری
place setting
U
وسایل میز غذاخوری
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
servicae life
U
عمر خدمتی وسایل
racks
U
قفسه مهمات و وسایل
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
caddies
U
حامل وسایل بازیگر
caddied
U
حامل وسایل بازیگر
caddie
U
حامل وسایل بازیگر
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
provisions
U
وسایل لازم توشه ها
motorsports
U
ورزشهای با وسایل موتوری
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
light armor
U
وسایل زرهی سبک
drawing instrument
U
وسایل رسم فنی
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
twin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
incoming traffic
U
جاده وسایل که می آیند
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com