Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laboratorial
U
ازمایشگاهی
jiffy jack
U
جک ازمایشگاهی
laboratorian
U
ازمایشگاهی
analytical grade
U
خلوص ازمایشگاهی
experimental
U
ازمایشگاهی خطای ازمایش
laboratorial
U
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
media
U
وسایل
plant
U
وسایل
means
U
وسایل
plants
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
furniture
U
وسایل
assets
U
وسایل
facilities
U
وسایل
bedding
U
وسایل خواب
installs
U
از کارانداختن وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
sundry items
U
وسایل متفرقه
erosion
U
فرسایش وسایل
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
artificial aids
U
وسایل کمکی
accessory equipment
U
وسایل یدکی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
cable accessory
U
وسایل کابل
building plant
U
وسایل ساختمان
cryptodevice
U
وسایل رمز
cryptomaterial
U
وسایل رمز
captured material
U
وسایل اغتنامی
utensils
U
وسایل اسباب
utensil
U
وسایل اسباب
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
mnemonics
U
وسایل یادیار
fabricator
U
سازنده وسایل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
tentage
U
وسایل چادرها
tentage
U
وسایل چادرزنی
salvaging
U
وسایل اسقاطی
sonic equipment
U
وسایل اوازی
scuba diver
U
غواص با وسایل
tentage
U
وسایل چادر
sonic equipment
U
وسایل اوایی
fitments
U
وسایل نصب
test equipment
U
وسایل ازمایش
salvage
U
وسایل اسقاطی
means
U
استطاعت وسایل
salvaged
U
وسایل اسقاطی
essential elements
U
وسایل ضروری
war material
U
وسایل جنگی
salvages
U
وسایل اسقاطی
scuba diving
U
غواصی با وسایل
utility
U
وسایل رفاهی
tools of research
U
وسایل تحقیقات
rigging warrant
U
فهرست وسایل
subsistence
U
وسایل زیست
mess kit
U
وسایل غذاخوری
install
U
از کارانداختن وسایل
mess gear
U
وسایل غذاخوری
fitment
U
وسایل نصب
means of production
U
وسایل تولید
installing
U
از کارانداختن وسایل
loading facilities
U
وسایل بارگیری
Home appliances
U
وسایل خانگی
attachment
U
وسایل وابسته
layouts
U
ترتیب وسایل
layout
U
ترتیب وسایل
push botton
U
وسایل خودکار
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
smokers
U
وسایل رفاهی ناو
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
spins
U
ماهیگیری با وسایل چرخان
process
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
salvage
U
اوراق کردن وسایل
smoker
U
وسایل رفاهی ناو
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
fractures
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
pictorial
U
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
gate
U
وسایل ورود ورودیه
banks
U
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
gates
U
وسایل ورود ورودیه
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
splint
U
وسایل شکسته بندی
twin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
stockage
U
وسایل موجودی در انبار
servicae life
U
عمر خدمتی وسایل
salvage group
U
گروه بازیابی وسایل
sail locker
U
انبار وسایل ملوانی
pool equipment
U
وسایل پارک موتوری
penetration aids
U
وسایل تولید نفوذ
pararaft
U
وسایل نجات چتربازی
on hand
U
وسایل موجود درانبار
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
motorsports
U
ورزشهای با وسایل موتوری
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
two pin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated
U
بدون وسایل راحتی
incoming traffic
U
جاده وسایل که می آیند
Other means of transport
U
سایر وسایل نقلیه
trade something in
<idiom>
U
تعویض وسایل کهنه
gimmickry
U
وسایل اغفال یا تقلب
gasmen
U
مکانیک وسایل گازسوز
gasman
U
مکانیک وسایل گازسوز
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
clamping fixture
U
وسایل قید و بست
clamping device
U
وسایل قید و بست
check out equipment
U
وسایل بازدید محل
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
caddy
U
حامل وسایل بازیگر
coupler plug
U
دوشاخه وسایل الکتریکی
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug
U
دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters
U
وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
condensation trail
U
مجموعه وسایل انجماد
utensil plug
U
دو شاخه وسایل برقی
light armor
U
وسایل زرهی سبک
individual reserves
U
وسایل ذخیره انفرادی
high lift device
U
وسایل برای زیاد
hi fi
U
وسایل ایجاد صدا
gun bag
U
کیسه وسایل توپ
gripping appliance
U
وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag
U
کیف وسایل گلف
drawing instrument
U
وسایل رسم فنی
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
demolition kit
U
جعبه وسایل تخریب
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
place settings
U
وسایل میز غذاخوری
rack
U
قفسه مهمات و وسایل
caddies
U
حامل وسایل بازیگر
tackled
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
racked
U
قفسه مهمات و وسایل
racks
U
قفسه مهمات و وسایل
wracked
U
قفسه مهمات و وسایل
wracks
U
قفسه مهمات و وسایل
mounting
U
سوار کردن وسایل
tackles
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddying
U
حامل وسایل بازیگر
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
tackling
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
provisions
U
وسایل لازم توشه ها
place setting
U
وسایل میز غذاخوری
tackle
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
aid
U
کمک وسایل کمکی
aiding
U
کمک وسایل کمکی
fracture
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
spin
U
ماهیگیری با وسایل چرخان
fractured
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com