Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reebtry
U
ورود مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
appulse
U
ورود
entrancing
U
ورود
entrances
U
ورود
entranced
U
ورود
entrance fee
U
حق ورود
entrance fees
U
حق ورود
arrival
U
ورود
introit
U
ورود
importing
U
ورود
induction
U
ورود
entree
U
ورود
infare
U
ورود
ingress
U
ورود
ingression
U
ورود
inning
U
ورود
arr
U
ورود
import
U
ورود
introgression
U
ورود
right of entry
U
حق ورود
inductions
U
ورود
imported
U
ورود
arrivals
U
ورود
re entry
U
ورود
accession
U
ورود
re-entry
U
ورود
air inclusion
U
ورود هوا
importation
U
ورود
entrance
U
ورود
entry
U
ورود
admitance
U
ورود
receipt statement
U
اعلامیه ورود
input of current
U
ورود جریان
entry point
U
نقطه ورود
free entrance
U
ورود مجانی
forcible entry
U
ورود عدوانی
entry side
U
جهت ورود
fifo
U
به ترتیب ورود
first in first out
U
به ترتیب ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
arrival hall
U
سالن ورود
admissions
U
اجازهء ورود
admittance
U
ورود دخول
homecomings
U
ورود بخانه
port of entry
U
بندرمحل ورود
log in sequrity
U
ایمنی ورود
landfall n
U
ورود بخشکی
landding
U
ورود بخشکی
entry
U
ورود راهرو
influx
U
ورود هجوم
intrant
U
ورود رسمی
intervance of third party
U
ورود ثالث
influxes
U
ورود هجوم
admission
U
اجازهء ورود
inlet time
U
زمان ورود
homecoming
U
ورود بخانه
inlet
U
ورود دخول
token
U
بلیط ورود
tokens
U
بلیط ورود
advent
ظهور و ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
landfall
U
ورود بخشکی
house warming
U
جشن ورود
capital inflow
U
ورود سرمایه
importing
U
مفهوم ورود
imported
U
مفهوم ورود
token
U
اجازه ورود
house-warming
U
جشن ورود
house-warmings
U
جشن ورود
acetylation
U
ورود ریشهء
landings
U
ورود به خشکی
landings
U
ورود بخشکی
landing
U
ورود به خشکی
landing
U
ورود بخشکی
inlets
U
ورود دخول
landfalls
U
ورود بخشکی
approach ramp
U
فرازای ورود
when entering
U
هنگام ورود
on arrival
U
هنگام ورود
tardiness
U
تاخیر ورود
cost to entry
U
هزینه ورود
tokens
U
اجازه ورود
ease of entry
U
سهولت ورود
energy intake
U
ورود انرژی
entering angle
U
زاویه ورود
arrival hall
U
سالن ورود
entree
U
اجازهء ورود
due in
U
در شرف ورود
data insertion
U
ورود داده ها
data import
U
ورود داده
initation
U
ورود بعضویت
import
U
مفهوم ورود
gangplank
U
تخته ورود به ناو
entrance
U
حق ورود دروازهء دخول
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
gate
U
وسایل ورود ورودیه
gates
U
وسایل ورود ورودیه
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
entrance
U
ورودیه اجازه ورود
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
hail
U
اعلام ورود کردن
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
hails
U
اعلام ورود کردن
hailed
U
اعلام ورود کردن
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
entranced
U
حق ورود دروازهء دخول
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
entry plan
U
طرح ورود به بندر
clearance inwards
U
مجوز ورود کشتی
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
inflow of foreign funds
U
ورود وجوه خارجی
infare
U
مهمانی بمناسبت ورود
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
fifo
U
خروج به ترتیب ورود
last in first out
U
بترتیب عکس ورود
last in first out
U
به ترتیب عکس ورود
gangplanks
U
تخته ورود به ناو
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
entrances
U
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
entrancing
U
حق ورود دروازهء دخول
gold import point
U
نقطه ورود طلا
nonjoinder
U
عدم ورود در دعوا
lifo
U
به ترتیب عکس ورود
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
estimated time of arrival
U
زمان تقریبی ورود
police raid
U
ورود ناگهانی پلیس
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
subroutine reentry
U
ورود جمله به زیرروال
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
round-up
U
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
U
ورود ناگهانی پلیس
hailing
U
اعلام ورود کردن
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
let someone through
U
اجازه ورود دادن
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
street inlet
U
دریچه ورود فاضلاب سطحی
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
sign-on
U
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
customs entry
U
افهار یا اعلام ورود به گمرک
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
gangway
U
محل ورود و خروج از ناو
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
gangways
U
محل ورود و خروج از ناو
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
house warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house-warming
U
جشن ورود بخانه تازه
docl pass
U
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
house-warmings
U
جشن ورود بخانه تازه
single sign-on
U
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
Upon his arrival , he delinered a speech .
U
به محض ورود نطقی ایراد کرد
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
dead on arrival
U
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
port of entry
U
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
check in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
entry
U
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
burglaries
U
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
scenarios
U
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenario
U
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
pound breach
U
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
burglary
U
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
renewed
U
مجدد
furthered
U
مجدد
further
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthers
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconding
U
مجدد
seconds
U
مجدد
further on
U
مجدد
second
U
مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com