Perdic | ورشکسته به تقصیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 82 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	fraudvlent bank U	ورشکسته به تقصیر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	bankrupts U	ورشکسته
	bankrupted U	ورشکسته
	bankrupting U	ورشکسته
	broke U	ورشکسته
	bankrupt U	ورشکسته
	on Carey Street [British E] <adj.> U	ورشکسته
	assets U	موجودی شخص ورشکسته
	assignees in bankruptcy U	هیئت تصفیه امور ورشکسته
	disgharge of bankrupt U	اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
	rank as creditor U	داخل در غرماء شخص ورشکسته شدن
	statement of affairs U	وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
	hierarchy of claims U	اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
	petitioning creditor U	بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
	proof of debt U	سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
	innocent U	بی تقصیر
	wite U	تقصیر
	irreprehensible U	بی تقصیر
	reproachless U	بی تقصیر
	niet culpable U	بی تقصیر
	pure of guilt U	بی تقصیر
	offenceless U	بی تقصیر
	cleanhanded U	بی تقصیر
	sinless U	بی تقصیر
	tortious U	تقصیر
	delinquency U	تقصیر
	guiltless U	بی تقصیر
	guilt U	تقصیر
	misdemeanour U	تقصیر
	misdemeanors U	تقصیر
	faultless U	بی تقصیر
	blameless U	بی تقصیر
	raps U	تقصیر
	rap U	تقصیر
	misdemeanours U	تقصیر
	fault U	تقصیر
	faults U	تقصیر
	error U	تقصیر
	errors U	تقصیر
	faulted U	تقصیر
	offense U	تقصیر حمله
	the fault lies with him U	تقصیر با اوست
	theory of fault U	تئوری تقصیر
	Don't put [lay] the blame on me! U	تقصیر را نیانداز سر من!
	It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] U	تقصیر [سر] او [زن] است.
	it is his fault U	تقصیر اوست
	faults U	تقصیر اشتباه
	faulted U	تقصیر اشتباه
	clupable bankruptcy U	ورشکستگی به تقصیر
	commit a fault U	تقصیر کردن
	offenses U	تقصیر حمله
	fault U	تقصیر اشتباه
	culpable bankruptcy U	ورشکستگی به تقصیر
	offence U	تقصیر حمله
	wrong U	تقصیر و جرم غلط
	to bear the blame U	تقصیر را به گردن گرفتن
	He is not to blame for this. U	تقصیر او [مرد ] نیست.
	he put orlaid the blame me U	تقصیر را به گردن من گذاشت
	It's your own fault. U	تقصیر خودت است.
	crime U	تقصیر تبه کاری
	to point the finger at somebody U	تقصیر را سر کسی گذاشتن
	wrongs U	تقصیر و جرم غلط
	i may thank myself U	تقصیر ازخودم بود
	To take the blame . U	تقصیر را بگردن گرفتن
	condonation U	عفو تقصیر بخشایش
	strict liability U	مسئوولیت بدون تقصیر
	wronging U	تقصیر و جرم غلط
	animadvert U	تعیین تقصیر ومجازات
	condenser U	الت تقصیر عدسی محدب
	make somebody take the fall U	تقصیر را به بگردن کسی انداختن
	To put the blame some one . U	تقصیر را بگردن کسی انداختن
	Why should I take the blame? U	چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
	You asked for it. You had it coming. U	حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
	gross negligence U	تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
	to put the blame on somebody U	تقصیر را سر کسی گذاشتن [اصطلاح مجازی]
	leave (someone) holding the bag <idiom> U	تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
	to pass the buck <idiom> U	مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
	to lay the blame on someone U	تقصیر رابگردن کسی گذاشتن کسیرامسئول دانستن
	to pass the buck to somebody U	مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
	rank as creditor in the estates of a U	داخل در غرماء شدن ورشکسته شدن
	He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. U	او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
	If so, you've only yourself to blame. U	اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy