Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball games
U
ورزش یا بازی با توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
He is an excellent player.
U
عالی بازی می کند ( ورزش )
out of bounds
U
بیرون از زمین بازی
[ورزش]
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
to stonewall
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
to defend aggressively
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
starting whistle
U
سوت آغاز بازی
[ورزش]
Other Matches
cartwheel
[gymnastics exercise]
U
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
exercised
U
ورزش
exercise
U
ورزش
exercises
U
ورزش
p.exercise
U
ورزش
physical exercise
U
ورزش
gymnastical
U
ورزش
exercize
U
ورزش
pastime
U
ورزش
sports
U
ورزش
gymnastics
U
ورزش
sported
U
ورزش
pastimes
U
ورزش
flannel
U
ورزش
flannels
U
ورزش
sport
U
ورزش
callisthenics
U
ورزش
goal
U
گل
[ورزش]
pull over
U
پیراهن کش ورزش
canoeing
U
ورزش با کانو
ring
U
صحنه ورزش
practises
U
ورزش تمرین
athletes
U
قهرمان ورزش
playsuit
U
لباس ورزش
workouts
U
ورزش روزانه
callisthenics
U
ورزش سبک
sweat pants
U
شلوار ورزش
trains
U
ورزش کردن
trained
U
ورزش کردن
train
U
ورزش کردن
goal scorer
U
گلزن
[ورزش]
practising
U
ورزش تمرین
ploys
U
امر ورزش
physical therapy
U
ورزش درمانی
practise
U
ورزش تمرین
practicing
U
ورزش تمرین
athlete
U
قهرمان ورزش
ploy
U
امر ورزش
training
U
ورزش کاراموزی
sweatshirts
U
پیراهن ورزش
coached
U
مربی ورزش
exerciser
U
اسباب ورزش
workout
U
ورزش شدید
coaches
U
مربی ورزش
fine drawn
U
نتیجه ورزش
workout
U
ورزش روزانه
coach
U
مربی ورزش
athleticism
U
ورزش گرایی
ringside
U
در کنارصحنه ورزش
amateurism
U
ورزش اماتوری
sportswear
U
لباس ورزش
to miss the goal
U
گل نکردن
[ورزش]
sweatshirt
U
پیراهن ورزش
to miss the goal
U
به گل نزدن
[ورزش]
sport palace
U
کاخ ورزش
fishing
U
ورزش ماهیگیری
athletics
U
علم ورزش
angling
U
ورزش ماهیگیری
professionalism
U
ورزش حرفهای
gymnastics
U
ورزش ژیمناستیک
gymnastically
U
ازلحاظ ورزش
head spring
U
ورزش واکروبات با سر
skiing
U
ورزش اسکی
workouts
U
ورزش شدید
gymnastically
U
ازراه ورزش
practice
U
ورزش تمرین
stadium
U
میدان ورزش مرحله
stadiums
U
میدان ورزش مرحله
American football
U
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
stadia
U
میدان ورزش مرحله
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
body building
U
ورزش زیبایی اندام
nunchaku
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
final whistle
U
سوت پایان
[ورزش]
game
U
هرنوع ورزش بامقررات
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
nunchuks
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
danger sticks
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
body-building
U
ورزش زیبایی اندام
exercises
U
ورزش تمرین کردن
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
exercised
U
ورزش تمرین کردن
exercise
U
ورزش تمرین کردن
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
colosseum
U
امفی تئاتر میدان ورزش
to stretch one's legs
U
برای ورزش راه رفتن
to exercise is use ful
U
ورزش کردن سودمند است
Mountaineering . Mountain - climbing .
U
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
set a record
U
رکورد بر جای گذاشتن
[ورزش]
fans
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
fanning
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
i now know the v of exercise
U
اکنون قدر ورزش را میفهمم
to make a substitution
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
to substitute out
[players]
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
defence
[British E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
sportsman
U
ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
sportsmen
U
ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
to do
[turn]
a cartwheel
U
چرخ فلک زدن
[در ورزش]
fan
U
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
fanned
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
fan
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
international match
U
مسابقه بین المللی
[ورزش]
marksman
U
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
xystus
U
ایوان سرپوشیده برای ورزش
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
sportfishing
U
ورزش ماهیگیری با قلاب ونخ
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
dumb bell
U
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
Exercize is good for the health.
U
ورزش برای سلامتی خوب است
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
bloomers
U
شلوارزنانه گشادکه زنهای ورزش کننده می پوشند
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
blazers
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
Regular training strengthens the heart and lungs.
U
ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
blazer
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
agoines
U
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Training makes the memory absorb more.
U
آموزش
[ورزش حافظه]
باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
gaming
U
بازی
watermanship
U
اب بازی
fun
U
بازی
slackness
U
بازی
action
U
بازی
plain dealing
U
بازی
actions
U
بازی
patulousness
U
بازی
partie
U
بازی
hopscotch
U
بازی لی لی
openness
U
بازی
grey hound
U
سگ بازی
falconine
U
بازی
dibasic
U
دو بازی
sportiveŠetc
U
بازی کن
homes
U
بازی
game
U
بازی
home
U
بازی
solitaires
U
تک بازی
solitaire
U
تک بازی
basics
U
بازی
playing
U
بازی
clearance
U
بازی
plays
U
بازی
basic
U
بازی
play
U
بازی
played
U
بازی
cock fighting
U
خروس بازی
bosh
U
حقه بازی
closed game
U
بازی بسته
chuck farthing
U
بازی شیریاخط
bonefire
U
اتش بازی
box score
U
حساب بازی
buggery
U
بچه بازی
cats cradle
U
نخ بازی سرانگشت
centre game
U
بازی مرکزی
charlatanism
U
چاچول بازی
charlatanry
U
زبان بازی
choose up game
U
بازی غیررسمی
charlatanism
U
زبان بازی
sand lot
U
بازی غیررسمی
headwork
U
با سر بازی کردن
computer game
U
بازی کامپیوتری
favoritism
U
پارتی بازی
field of play
U
زمین بازی
first hand
U
نخستین بازی کن
fitting clearance
U
بازی مناسب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com