Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
water power utilization
U
کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
descent
U
وراثت
descents
U
وراثت
inheritances
U
وراثت
inheritance
U
وراثت
heredity
U
وراثت
successions
U
وراثت
heirship
U
وراثت
succession
U
وراثت
heirdom
U
وراثت
genetics
U
علم وراثت
hereditability
U
وراثت پذیری
succession law
U
قوانین وراثت
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
charge and discharge statements
U
حساب انحصار وراثت
inheritances
U
مرده ریگ وراثت
certificate of exclusive inheritance
U
گواهی انحصار وراثت
inheritance
U
مرده ریگ وراثت
letter testamentary
U
تصدیق انحصار وراثت
mendel's law
U
قانون وراثت مندل درموردجانوران وگیاهان
genetics
U
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
genetic
U
وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
using
U
کاربرد
usage
U
کاربرد
applicability
U
کاربرد
usages
U
کاربرد
use
U
کاربرد
implementation
U
کاربرد
application
U
کاربرد
implementation
U
کاربرد
uses
U
کاربرد
employment
U
کاربرد
end use
U
کاربرد
applications
U
کاربرد
standby application
U
کاربرد جانشین
applicable
U
کاربرد پذیر
application oriented
U
کاربرد گرا
field of application
U
میدان کاربرد
conditions of use
U
شرایط کاربرد
type of use
U
نمونه کاربرد
applicability
U
کاربرد پذیری
applications
U
کاربرد استفاده
application of a force
U
کاربرد نیرو
application of load
U
کاربرد بار
application
U
کاربرد استفاده
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
lock option
U
اختیار کاربرد قفل
instrumentation
U
کاربرد وسائل سنجش
server based application
U
برنامه کاربرد شبکه
utilization
U
کاربرد روزانه استفاده
to go into effect
U
کاربرد پذیر شدن
to inure
U
کاربرد پذیر شدن
to take effect
U
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
U
کاربرد پذیر شدن
commitment
U
تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
application of load
U
فرود بار کاربرد نیرو
commitments
U
تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
employment
U
کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
reworking
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
utilitarianism
U
کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
reworks
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
probate
U
تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
probate
U
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
lysenkoism
U
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
application study
U
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
keypad
U
مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
other than
[usually used in negative sentences]
<adv.>
U
به غیر از
[در جمله های منفی کاربرد دارد]
This dictionary has many examples of how idioms are used .
U
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
interface human machine interface
U
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
HMI's
U
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI
U
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
freed
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freeing
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
frees
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Phone Dialer
U
امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
privilege
U
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
cybernation
U
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
mobile warfare
U
جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
dilettante
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
result
U
ناشی
due
U
ناشی از
resulted
U
ناشی
descended
U
ناشی
even tual
U
ناشی
resulting
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
ill
U
ناشی
skill less
U
ناشی
skilless
U
ناشی
resultant
U
ناشی
muff
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
muffed
U
ناشی
muffs
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
ills
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
Due to
U
ناشی از
gauche
U
ناشی کج
emergent
U
ناشی
muffing
U
ناشی
ill-
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
guttural
U
ناشی از گلو
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
novice
U
ادم ناشی
novices
U
ادم ناشی
abnerval
U
ناشی از عصب
irritative
U
ناشی از تحریک
jackleg
U
ناشی نادرست
gremie
U
بی تجربه و ناشی
gaucherie
U
ناشی گری
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
issued
U
ناشی شدن
premune
U
ناشی از جلوگیری
privative
U
ناشی از محرومیت
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
sequent
U
منتج ناشی
tisy
U
ناشی از مستی
unskil
U
ناشی بی مهارت
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
unperfect
U
ناشی نابلد
adipic
U
ناشی ازچربی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
emanate
U
ناشی شدن
rise
U
ناشی شدن
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
internal
U
ناشی ازدرون
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
emanates
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن
stingy
U
ناشی از خست
awkward
U
بی لطافت ناشی
rise
U
ناشی شدن از
rises
U
ناشی شدن از
awkwardness
U
ناشی گری
emanating
U
ناشی شدن
issues
U
ناشی شدن
toxic
U
ناشی از زهراگینی
issue
U
ناشی شدن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
shear crack
U
ترک ناشی از برش
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
shear stress
U
تنش ناشی از برش
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
come
U
رخ دادن ناشی شدن
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
ravening
U
حریص ناشی از حرص
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
rube
U
ادم دهاتی ناشی
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
flow
U
ناشی شدن فلو
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
result
U
ناشی شدن نتیجه
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
flows
U
ناشی شدن فلو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com