English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
water power utilization U کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
descent U وراثت
descents U وراثت
inheritances U وراثت
inheritance U وراثت
heredity U وراثت
successions U وراثت
heirship U وراثت
succession U وراثت
heirdom U وراثت
genetics U علم وراثت
hereditability U وراثت پذیری
succession law U قوانین وراثت
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
inheritances U مرده ریگ وراثت
certificate of exclusive inheritance U گواهی انحصار وراثت
inheritance U مرده ریگ وراثت
letter testamentary U تصدیق انحصار وراثت
mendel's law U قانون وراثت مندل درموردجانوران وگیاهان
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
genetic U وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
using U کاربرد
usage U کاربرد
applicability U کاربرد
usages U کاربرد
use U کاربرد
implementation U کاربرد
application U کاربرد
implementation U کاربرد
uses U کاربرد
employment U کاربرد
end use U کاربرد
applications U کاربرد
standby application U کاربرد جانشین
applicable U کاربرد پذیر
application oriented U کاربرد گرا
field of application U میدان کاربرد
conditions of use U شرایط کاربرد
type of use U نمونه کاربرد
applicability U کاربرد پذیری
applications U کاربرد استفاده
application of a force U کاربرد نیرو
application of load U کاربرد بار
application U کاربرد استفاده
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
lock option U اختیار کاربرد قفل
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
server based application U برنامه کاربرد شبکه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
to go into effect U کاربرد پذیر شدن
to inure U کاربرد پذیر شدن
to take effect U کاربرد پذیر شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
commitment U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
application of load U فرود بار کاربرد نیرو
commitments U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
probate U تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
lysenkoism U نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
keypad U مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
HMI's U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
freed U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freeing U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
frees U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Phone Dialer U امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
privilege U وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
dilettante U ناشی
dilettanti U ناشی
amateurish U ناشی
result U ناشی
due U ناشی از
resulted U ناشی
descended U ناشی
even tual U ناشی
resulting U ناشی
dilettantes U ناشی
ill U ناشی
skill less U ناشی
skilless U ناشی
resultant U ناشی
muff U ناشی
therefrom U ناشی از ان
muffed U ناشی
muffs U ناشی
maladroit U ناشی
ills U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
muffing U ناشی
ill- U ناشی
mala filde U ناشی
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
guttural U ناشی از گلو
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
novice U ادم ناشی
novices U ادم ناشی
abnerval U ناشی از عصب
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
gremie U بی تجربه و ناشی
gaucherie U ناشی گری
due to an accident U ناشی از یک حادثه
issued U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
rhapsodical U ناشی از احساسات
sequent U منتج ناشی
tisy U ناشی از مستی
unskil U ناشی بی مهارت
variorum U ناشی ازچندمنبع
awkward age U سن خامکار [ناشی]
unperfect U ناشی نابلد
adipic U ناشی ازچربی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
emanate U ناشی شدن
rise U ناشی شدن
unfortunate U ناشی ازبدبختی
internal U ناشی ازدرون
negligent U ناشی از بی مبالاتی
emanates U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
awkward U بی لطافت ناشی
rise U ناشی شدن از
rises U ناشی شدن از
awkwardness U ناشی گری
emanating U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
issue U ناشی شدن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
shear crack U ترک ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
proceed U ناشی شدن از عایدات
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
ebb current U جریان ناشی از افت اب
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
inexpertly U ازروی ناشی گری
come U رخ دادن ناشی شدن
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
ravening U حریص ناشی از حرص
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
intuitional U ناشی از درک مستقیم
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
impiteous U ناشی از سخت دلی
proceeded U ناشی شدن از عایدات
rube U ادم دهاتی ناشی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
arising U رخ دادن ناشی شدن
occupation disease U امراض ناشی از کار
arise U رخ دادن ناشی شدن
renunciatory U ناشی از انکار نفس
renunciative U ناشی از انکار نفس
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
arises U رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
flow U ناشی شدن فلو
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
resulted U ناشی شدن نتیجه
result U ناشی شدن نتیجه
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
flows U ناشی شدن فلو
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com