English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loanable funds U وجوه وام دادنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
owing U دادنی
bloom U گل دادنی
bloomed U گل دادنی
blooms U گل دادنی
repayable U پس دادنی
temperable U اب دادنی
stretchier U کش دادنی
stretchiest U کش دادنی
stretchy U کش دادنی
funds U وجوه
fund U وجوه
funded U وجوه
assignability U تخصیص دادنی
relievable U تسکین دادنی
exhibitive U نشان دادنی
forfoitable U ازدست دادنی
performable U انجام دادنی
organizable U سر وصورت دادنی
imputable U نسبت دادنی
evincible U نشان دادنی
mitigable U تخفیف دادنی
lendable U عاریه دادنی
ascribable U نسبت دادنی
alterant U تغییر دادنی
disposable U ازدست دادنی
permissible U رخصت دادنی
votable U رای دادنی
movable U تکان دادنی
rewardable U پاداش دادنی
reportable U گزارش دادنی
accomplishable U انجام دادنی
provident fund U وجوه احتیاطی
reserve fund U وجوه اندوخته
sinkin fund U وجوه استهلاکی
reserve fund U وجوه ذخیره
wage funds U وجوه دستمزد
relief fund U وجوه اعانه
pension funds U وجوه بازنشستگی
capital fund U وجوه سرمایه
trust fund U وجوه سپرده
trust funds U وجوه امانی
contingency fund U وجوه احتیاطی
common purse U وجوه عمومی
coffers U خزانه وجوه
coffer U خزانه وجوه
cash flow U گردش وجوه
outs U وجوه پرداختی
depreciation allowances U وجوه استهلاکی
emergency fund U وجوه اضطراری
cash flows U وجوه در گردش
practical jokes U شوخی انجام دادنی
demonstrability U نمایشی نمایش دادنی
practical joke U شوخی انجام دادنی
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
trust fund U وجوه پس انداز شده
face centered cubic U مکعب مراکز وجوه پر
trust fund U وجوه متراکم شده
imputable U اسناد دادنی سزاوار سرزنش
framable U تنظیم کردنی ترتیب دادنی
issuable U قابل صدور انتشار دادنی
face centered cubic lattice U شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fcc lattice U شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fund U تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded U تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
loanable funds U وجوه قابل عرضه به بازار پول
impropriation U دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
rhomb U منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
scalar U توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
shakeable U تکان دادنی تکان خوردنی
shakable U تکان دادنی تکان خوردنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com