English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
individuality U وجود فردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
Other Matches
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
individual U فردی
individuals U فردی
subjective U فردی
individual differences U تفاوتهای فردی
pattern U خصوصیات فردی
hexastich U قطعه شش فردی
patterns U خصوصیات فردی
interpersonal coherence U انسجام بین فردی
idiosyncrasy U خصیصه فردی
Every individual in the society should . . . U هر فردی درجامعه با ید ...
interindividual U میان فردی
interpersonal U میان فردی
libertarian U طرفدارازادی فردی
idiosyncrasies U خصیصه فردی
libertarians U طرفدارازادی فردی
individual ownership U مالکیت فردی
individual responsibility U مسئوولیت فردی
ontogeny U پدیدایی فردی
ontogenesis U پدیدایی فردی
personal tempo U اهنگ فردی
ontogency U تکوین فردی
single entry U حسابداری فردی
personal right U حقوق فردی
personal pace U اهنگ فردی
individualization U فردی ساختن
intraindividual U درون فردی
intrapersonal U درون فردی
personalism U فلسفه فردی
pattern U الگو صفات فردی
aptitude tests U ازمون قابلیت فردی
pinning U عدد شناسایی فردی
units U نفر عدد فردی
aptitude test U ازمون قابلیت فردی
pinned U عدد شناسایی فردی
unit U نفر عدد فردی
pin U عدد شناسایی فردی
patterns U الگو صفات فردی
personal distribution U توزیع درامد فردی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
interpersonal conflict U تعارض میان فردی
personal data sheet U برگه اطلاعات فردی
autecology U بوم شناسی فردی
individualism U اصول استقلال فردی
streakiest U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individuals U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
depersonalization U توجه نکردن به هویت فردی
streaky U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individual U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
streakier U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
IRA U مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
individualises U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
individualizing U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
accommodation bill U براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
mauls U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
sysop U فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
maul U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
squeezer U فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
mauled U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauling U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
individualism U اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
odd U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odder U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
bills U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
individuation U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
personality U وجود
in spite U با وجود
presence U وجود
personalities U وجود
existence U وجود
being U وجود
neer do well or well U پی وجود
existences U وجود
despite U با وجود
entities U وجود
entity U وجود
endorser U پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
begetter U وجود اور
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
self assertiveness U ابراز وجود
d. constitution U وجود نازک
non ego U غیر وجود
none the less U با وجود این
preexistence U تقدم وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
in spite of that U با وجود این
d. of constitution U نازکی وجود
reality U اصالت وجود
realities U اصالت وجود
facts U وجود مسلم
drink hail U گوارای وجود
fact U وجود مسلم
Despite the fact that… U با وجود اینکه
pre existence U تقدم وجود
exists U وجود داشتن
to be there U وجود داشتن
system U اصول وجود
systems U اصول وجود
essence U وجود ماهیت
universe U عالم وجود
nonetheless U بااین وجود
quality U وجود خصوصیت
regardless U با وجود علیرغم
qualities U وجود خصوصیت
persons U وجود ذات
exist U وجود داشتن
viruses U وجود دارد
body and soul <idiom> U با تمام وجود
virus U وجود دارد
existed U وجود داشتن
person U وجود ذات
be U وجود داشتن
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
know nothing U منکر وجود خدا
cosmologies U نظام عالم وجود
cosmology U نظام عالم وجود
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
begetting U سبب وجود شدن
cosmos U نظام عالم وجود
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
begets U سبب وجود شدن
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
hematuria U وجود خون در ادرار
beget U سبب وجود شدن
for all that U با وجود همه اینها
preexist U قبلا وجود داشتن
nevertheless U با این وجود علیرغم
pantheism U ایین وحدت وجود
objectives U دارای وجود خارجی
atheism U انکار وجود خدا
animalization U وجود مواد حیوانی
preexistent U دارای تقدم در وجود
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
numen U وجود الهی خدا
and there an end. U و پایان وجود دارد.
objective U دارای وجود خارجی
oxaluria U وجود جوهر ترشک
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
react U تغییر به علت وجود یک ماده
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com