English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
be U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exists U وجود داشتن
to be there U وجود داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
spoon U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
preexist U قبلا وجود داشتن
Other Matches
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
existences U وجود
personalities U وجود
existence U وجود
being U وجود
neer do well or well U پی وجود
individuation U وجود
presence U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
personality U وجود
despite U با وجود
entities U وجود
in spite U با وجود
entity U وجود
universe U عالم وجود
begetter U وجود اور
fact U وجود مسلم
regardless U با وجود علیرغم
in spite of that U با وجود این
facts U وجود مسلم
realities U اصالت وجود
drink hail U گوارای وجود
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
d. of constitution U نازکی وجود
reality U اصالت وجود
d. constitution U وجود نازک
individuality U وجود فردی
persons U وجود ذات
non ego U غیر وجود
none the less U با وجود این
quality U وجود خصوصیت
virus U وجود دارد
body and soul <idiom> U با تمام وجود
viruses U وجود دارد
nonetheless U بااین وجود
systems U اصول وجود
system U اصول وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
qualities U وجود خصوصیت
pre existence U تقدم وجود
Despite the fact that… U با وجود اینکه
self assertiveness U ابراز وجود
person U وجود ذات
preexistence U تقدم وجود
essence U وجود ماهیت
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
and there an end. U و پایان وجود دارد.
cosmologies U نظام عالم وجود
for all that U با وجود همه اینها
cosmology U نظام عالم وجود
animalization U وجود مواد حیوانی
pantheism U ایین وحدت وجود
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
nevertheless U با این وجود علیرغم
preexistent U دارای تقدم در وجود
beget U سبب وجود شدن
objective U دارای وجود خارجی
cosmos U نظام عالم وجود
atheism U انکار وجود خدا
know nothing U منکر وجود خدا
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
begets U سبب وجود شدن
begetting U سبب وجود شدن
oxaluria U وجود جوهر ترشک
objectives U دارای وجود خارجی
numen U وجود الهی خدا
hematuria U وجود خون در ادرار
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
react U تغییر به علت وجود یک ماده
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Trinity U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
deque U یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
windage U تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
addressing U دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
I don't think there's any question about it. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
There is no pleasure without pain . <proverb> U هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standards U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
notation U قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
notations U قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
It is all over between them . They are thru with each other . U بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com