Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
entrust
U
واگذار کردن تفویض کردن
entrusting
U
واگذار کردن تفویض کردن
entrusts
U
واگذار کردن تفویض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
submit
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
Other Matches
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
dubs
U
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubbed
U
تفویض مقام کردن چرب کردن
dub
U
تفویض مقام کردن چرب کردن
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
give over
U
تفویض کردن
hand over
U
تفویض کردن
vouchsafes
U
تفویض کردن
vouchsafing
U
تفویض کردن
vouchsafed
U
تفویض کردن
lodge
U
تفویض کردن
vouchsafe
U
تفویض کردن
turn over
U
تفویض کردن
lodges
U
تفویض کردن
lodged
U
تفویض کردن
devolving
U
تفویض کردن محول کردن
devolve
U
تفویض کردن محول کردن
devolved
U
تفویض کردن محول کردن
devolves
U
تفویض کردن محول کردن
transfers
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
abdicating
U
تفویض کردن ترک گفتن
abdicate
U
تفویض کردن ترک گفتن
resign
U
کناره گرفتن تفویض کردن
resigns
U
کناره گرفتن تفویض کردن
abdicated
U
تفویض کردن ترک گفتن
abdicates
U
تفویض کردن ترک گفتن
give over
U
ترک کردن واگذار کردن
to turn over
U
واگذار کردن
cedes
U
واگذار کردن
infeoff
U
واگذار کردن
abdicated
U
واگذار کردن
assigning
U
واگذار کردن
relegate
U
واگذار کردن
assigns
U
واگذار کردن
abdicating
U
واگذار کردن
abdicates
U
واگذار کردن
cede
U
واگذار کردن
gives
U
واگذار کردن
abdicate
U
واگذار کردن
assigned
U
واگذار کردن
relegating
U
واگذار کردن
give
U
واگذار کردن
releases
U
واگذار کردن
giving
U
واگذار کردن
released
U
واگذار کردن
entrusts
U
واگذار کردن
remise
U
واگذار کردن
to make over
U
واگذار کردن
entrusting
U
واگذار کردن
entrust
U
واگذار کردن
assign
U
واگذار کردن
ceding
U
واگذار کردن
release
U
واگذار کردن
relegates
U
واگذار کردن
allocations
U
واگذار کردن
authorization
U
واگذار کردن
demise
U
واگذار کردن
relegated
U
واگذار کردن
allocation
U
واگذار کردن
concede
U
واگذار کردن
assignment
U
واگذار کردن
assignments
U
واگذار کردن
to deliver over
U
واگذار کردن
concedes
U
واگذار کردن
conceding
U
واگذار کردن
surrenders
U
واگذار کردن
surrendered
U
واگذار کردن
transferring
U
واگذار کردن
transfers
U
واگذار کردن
authorisations
U
واگذار کردن
conceded
U
واگذار کردن
surrender
U
واگذار کردن
transfer
U
واگذار کردن
assignment of tasks
U
واگذار کردن وفایف
reallocation
U
مجددا واگذار کردن
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
award a contract
U
قراردادی را واگذار کردن
bequeaths
U
بکسی واگذار کردن
bequeathing
U
بکسی واگذار کردن
bequeathed
U
بکسی واگذار کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
bequeath
U
بکسی واگذار کردن
vest a property in someone
U
ملکی را به کسی واگذار کردن
deed
U
سند باقباله واگذار کردن
deeds
U
سند باقباله واگذار کردن
to bargain a way
U
درازای چیزی واگذار کردن
quitclaim
U
چشم پوشیدن از واگذار کردن
to sell out
U
بدیگری واگذار کردن ورفتن
cession of territory
U
واگذار کردن اراضی مملکت
appropriation
U
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
to give place to
U
جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
pick up
U
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
social contract
U
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
handing over
U
تفویض
investiture
U
تفویض
investitures
U
تفویض
submission
U
تفویض
assigment
U
تفویض
conferment
U
تفویض
conferrable
U
قابل تفویض
consignable
U
قابل تفویض
Delegation of Authority
U
تفویض اختیار
surrending the centre
U
تفویض مرکز
submission
U
واگذاری تفویض
devolution
U
تفویض اختیارات
judicial delegation
U
تفویض قضایی
resignation
U
کناره گیری تفویض
resignations
U
کناره گیری تفویض
rogatory letters
U
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
vested
U
واگذار شده
assignor
U
واگذار کننده
ceded
U
واگذار شده
grantor
U
واگذار کننده
ceder
U
واگذار کننده
alienor
U
واگذار کننده
renunciant
U
واگذار کننده
transferred
U
واگذار شده
exchange of full powers
U
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
assigner
U
واگذار کننده انتقال دهنده
assignor
U
واگذار کننده انتقال دهنده
ceded portfolio
U
اوراق بهادار واگذار شده
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
delegatee
U
کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com