Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transferring
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
leave
U
واگذاری
abalienate
U
واگذاری
transfer
U
واگذاری
concession
U
واگذاری
relinguishment
U
واگذاری
concessions
U
واگذاری
devolution
U
واگذاری
cession
U
واگذاری
assignment
U
واگذاری
conveyances
U
واگذاری
conveyance
U
واگذاری
condescension
U
واگذاری
transference
U
واگذاری
bailment
U
واگذاری
surrender
U
واگذاری
abandoment
U
واگذاری
assignments
U
واگذاری
resignation
U
واگذاری
resignations
U
واگذاری
surrendered
U
واگذاری
leaving
U
واگذاری
surrendering
U
واگذاری
assigment
U
واگذاری
surrenders
U
واگذاری
abaloenation
U
واگذاری
devolvement
U
واگذاری
transter
U
واگذاری
resign
U
واگذاری
resigns
U
واگذاری
transferring
U
واگذاری
transfers
U
واگذاری
consignation
U
واگذاری
transfer
U
واگذاری نقل
transferring
U
واگذاری نقل
abandonment
U
واگذاری دل کندن
infeudation
U
واگذاری به تیول
transfers
U
واگذاری تحویل
transfers
U
واگذاری نقل
submission
U
واگذاری تفویض
bail
U
واگذاری انتقال
quiet enjoyment
U
واگذاری مطلق
assignments
U
واگذاری اسناد
transferring
U
واگذاری تحویل
sector
U
منطقه واگذاری
transferable credit
U
اعتبارقابل واگذاری
sectors
U
منطقه واگذاری
assignment
U
واگذاری اسناد
distribution of forces
U
واگذاری نیروها
remittance
U
وجه واگذاری
abandon
U
واگذاری رهاسازی
estate in joint tenancy
U
واگذاری مشاع
abandoning
U
واگذاری رهاسازی
remittances
U
واگذاری وجه
abandons
U
واگذاری رهاسازی
retrocession
U
واگذاری مجد د
remittances
U
وجه واگذاری
surrender
U
واگذاری صرفنظر
demission
U
واگذاری استعفاء
target allocation
U
واگذاری هدف
surrendered
U
واگذاری صرفنظر
transfer
U
واگذاری تحویل
remittance
U
واگذاری وجه
voluntary assignment
U
واگذاری اختیاری
instrument of assignment
U
سند واگذاری
feoffment
U
واگذاری تیول
surrenders
U
واگذاری صرفنظر
assignable credit
U
اغتبارقابل واگذاری
apportionment
U
واگذاری اعتبار
assignment of contract
U
واگذاری قرارداد
assignations
U
قرار ملاقات واگذاری
transfers
U
سند انتقال یا واگذاری
weapons assignment
U
واگذاری جنگ افزار
deed of assignment
U
سند واگذاری اختیارات
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
troop basis
U
مبنای واگذاری یکان
transferring
U
سند انتقال یا واگذاری
assignation
U
قرار ملاقات واگذاری
ration method
U
سبک واگذاری جیره
transfer
U
سند انتقال یا واگذاری
vested in interest
U
واگذاری حق انتفاع موجل
release documents against
U
واگذاری اسناد در مقابل
apportionment
U
واگذاری سهمیه بودجه
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
grant
U
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
release
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
self surrender
U
واگذاری خود تسلیم به اراده
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
released
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
releases
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
air defense sector
U
منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
grants
U
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
granted
U
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
leases
U
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease
U
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease
U
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
leases
U
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
cession
U
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
tail
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
third
U
به دیگری
tother
U
دیگری
t' other
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
another
U
دیگری
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
enfeoffment
U
واگذاری ملک یاتیول ملک
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
others
U
متفاوت دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
other
U
متفاوت دیگری
onother's money
U
پول دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
predecease
U
قبل از دیگری مردن
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
one after a
U
یکی درپی دیگری
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com