Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
singular
U
واژه مفرد صیغه مفرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
singular
U
مفرد
I
U
اول شخص مفرد
singularize
U
بشکل مفرد دراوردن
shalt
U
دوم شخص مفرد حاضرفعل shall
hath
U
سوم شخص مفرد اززمان حاضر فعل have
tutoyer
U
دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
free lance
U
مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
an impersonal verb
U
فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
formulas
U
صیغه
formulae
U
صیغه
concubines
U
صیغه
formula
U
صیغه
concubine
U
صیغه
formula of contract
U
صیغه عقد
the plural number
U
صیغه جمع
plural
U
صیغه جمع
desiderative
U
صیغه تمنی
concubinage
U
زندگانی با صیغه
odalisque
U
کلفت یا صیغه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
pronounce the formula of a specified
U
صیغه جاری کردن
the precatory form
U
صیغه تمنی یا در خواست
first person
U
صیغه اول شخص
the optative mood
U
صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
ablative
U
مفعول منه صیغه الت
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
unipersonal
U
واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
special contracts
U
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
terming
U
واژه
term
U
واژه
neologisms
U
نو واژه
termed
U
واژه
worded
U
واژه
mosul
U
واژه
word
U
واژه
neologism
U
نو واژه
wordbook
U
واژه نامه
dissylable
U
واژه دوهجائی
punctuation for reference
U
زیر واژه
loanword
U
واژه بیگانه
word order
U
ترتیب واژه ها
word count
U
واژه شماری
loanword
U
واژه عاریه
lexicology
U
واژه شناسی
neolalia
U
واژه تراشی
buzz word
U
رمز واژه
buzz words
U
رمز واژه
glossary
U
واژه نامه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
stimulus word
U
واژه محرک
the root of a word
U
ریشه واژه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
philologist
U
واژه شناس
word book
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
paronym
U
واژه هم ریشه
word deafness
U
واژه کری
worded
U
واژه سخن
neologism
U
واژه تراشی
neologism
U
واژه جدید
glossaries
U
واژه نامه
word
U
واژه سخن
glossary
U
واژه نامه
pejorative
U
واژه تحقیری
word-blindness
U
واژه کوری
word blindness
U
واژه کوری
cognate
U
واژه هم ریشه
coinage
U
ابداع واژه
neologisms
U
واژه جدید
neologisms
U
واژه تراشی
synonym
U
واژه مترادف
intercalation
U
واژه افزایی
synonym
U
واژه هم معنی
dictionary
U
واژه نامه
synonyms
U
واژه مترادف
synonyms
U
واژه هم معنی
keyword
U
واژه کلیدی
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
wordage
U
کلمات واژه بندی
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
prandial
U
واژه شوخی امیز
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
polysllable
U
واژه جند هجائی
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
logomachy
U
بازی واژه پردازی
teragram
U
واژه چهار حرفی
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
word building test
U
ازمون واژه سازی
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
worid
U
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia
U
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater
U
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara
U
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
the propriety of a term
U
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loan
U
عاریه واژه عاریه
loaning
U
عاریه واژه عاریه
loans
U
عاریه واژه عاریه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com