English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simulation U وانمود تظاهر
simulations U وانمود تظاهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eyewash U تظاهر
pretence U تظاهر
pretences U تظاهر
affectation U تظاهر
affectations U تظاهر
grimacing U تظاهر
make believe U تظاهر
grimaces U تظاهر
make-believe U تظاهر
grimace U تظاهر
grimaced U تظاهر
semblance U تظاهر
display U تظاهر
displayed U تظاهر
displaying U تظاهر
fakery U تظاهر
effusions U تظاهر
effusion U تظاهر
pretense U تظاهر
pretension U تظاهر
prudery U تظاهر
pretenses U تظاهر
displays U تظاهر
pretensions U تظاهر
flashiness U خودفروشی تظاهر
ostensive U تظاهر امیز
pass off <idiom> U تظاهر کردن
sham U تظاهر کردن
sham U تظاهر کردن
preciosity U تصنع تظاهر
dissemble U تظاهر کردن
feign U تظاهر کردن
shams U تظاهر کردن
affects U تظاهر کردن به
affect U تظاهر کردن به
pretend U تظاهر کردن
gleamed U تظاهر موقتی
gleaming U تظاهر موقتی
gleams U تظاهر موقتی
gleam U تظاهر موقتی
affectation U وانمود
pretenses U وانمود
faking U وانمود
pretensions U وانمود
pretension U وانمود
pretences U وانمود
pretence U وانمود
feigning U وانمود
feint U وانمود
feints U وانمود
feinted U وانمود
affectations U وانمود
fakery U وانمود
pretenders U وانمود گر
poseur U وانمود کن
poseurs U وانمود کن
poser U وانمود کن
posers U وانمود کن
pretender U وانمود گر
dissimulation U وانمود
make believe U وانمود
feinting U وانمود
make-believe U وانمود
feint U نمایش دروغی تظاهر
feinted U نمایش دروغی تظاهر
take a dive U تظاهر به ناک اوت
feinted U تظاهر به عملیات تظاهرات
feint U تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting U نمایش دروغی تظاهر
feinting U تظاهر به عملیات تظاهرات
feints U تظاهر به عملیات تظاهرات
feints U نمایش دروغی تظاهر
ostentation U خود فروشی تظاهر
lead on U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
play-acts U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
dissemble U وانمود کردن
play at U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
play-acting U وانمود کردن
play-acted U وانمود کردن
to make believe U وانمود کردن
let on <idiom> U وانمود کردن
make believe <idiom> U وانمود کردن
simular U وانمود کننده
simulafe U وانمود کردن
play-act U وانمود کردن
possum U وانمود کردن
possums U وانمود کردن
seems U وانمود شدن
seemed U وانمود شدن
sham U وانمود کردن
simulate U وانمود کردن
shams U وانمود کردن
simulating U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
pretends U وانمود کردن
factitious U وانمود کننده
feigns U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
pretending U وانمود کردن
simulates U وانمود کردن
seem U وانمود شدن
affecter U وانمود کننده
His liberalism is merely a pose [an act] آزادمنشی او فقط تظاهر است
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
She was pretending to be happy. U او [زن] تظاهر به شاد بودن کرد.
simulate U وانمود سازی کردن
simulates U وانمود سازی کردن
to set up for...... U خود را..........وانمود کردن
put on U وانمود کردن بکارانداختن
simulating U وانمود سازی کردن
simulator U دستگاه وانمود ساز
simulators U دستگاه وانمود ساز
put up a good front <idiom> U وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
demonstrating U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrated U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrates U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrate U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
assumes U بخود بستن وانمود کردن
assume U بخود بستن وانمود کردن
face dodge U گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
To be a bit la – di – da . U «مکش مرگ ما» بودن ( پرافاده و اهل تظاهر )
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
Dont sidetrack the issue. U خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
heroize U خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
quarterback draw U نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
He is a show-off. He likes to put on an act. He likes to show off. اهل تظاهر است [اهل نمایش وژست]
backslap U تظاهر بصمیمیت کردن چاخان کردن
assume U تظاهر کردن تقلید کردن
assumes U تظاهر کردن تقلید کردن
represent U نمایندگی کردن وانمود کردن
represents U نمایندگی کردن وانمود کردن
represented U نمایندگی کردن وانمود کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com