Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
borrow
U
وام گرفتن اقتباس کردن
borrowed
U
وام گرفتن اقتباس کردن
borrows
U
وام گرفتن اقتباس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extract
U
اقتباس کردن
extracted
U
اقتباس کردن
adopt
U
اقتباس کردن
extracting
U
اقتباس کردن
adapt
U
اقتباس کردن
adopting
U
اقتباس کردن
extracts
U
اقتباس کردن
adopts
U
اقتباس کردن
adapts
U
تعدیل کردن اقتباس کردن
adapting
U
تعدیل کردن اقتباس کردن
adopts
U
اتخاذ کردن اقتباس کردن
adopting
U
اتخاذ کردن اقتباس کردن
derivations
U
اقتباس
derivation
U
اقتباس
excerption
U
اقتباس
adaptations
U
تطبیق اقتباس
quotations
U
اقتباس عبارت
quotation
U
اقتباس عبارت
adaption
U
تطبیق اقتباس
quoteworthy
U
قابل اقتباس
adaptation
U
تطبیق اقتباس
extraction
U
اقتباس اصل
snippel
U
قطعه اقتباس شده
it is a passage from gulistan
U
اقتباس از گلستان است
the a.of boreign words
U
اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
textualist
U
کسیکه درنقل یا اقتباس عبارات چالاک است
cento
U
قطعه یاتصنیفی که از چند جا اقتباس شده باشد
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
low comedy
U
نمایشنامه مضحکی که اززندگی مردم طبقه سوم اقتباس شده
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
fog
U
تیره کردن مه گرفتن
strike root
U
ریشه کردن گرفتن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
to smell out
U
گرفتن وپیدا کردن
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtains
U
فراهم کردن گرفتن
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtain
U
فراهم کردن گرفتن
hunt down
U
دنبال کردن و گرفتن
obtained
U
فراهم کردن گرفتن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
educe
U
گرفتن استخراج کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
fogs
U
تیره کردن مه گرفتن
bevel
U
پخ کردن لبه گرفتن
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
embracing
U
در بر گرفتن بغل کردن
abalienate
U
منتقل کردن پس گرفتن
circle
U
گرفتن احاطه کردن
embrace
U
در بر گرفتن بغل کردن
to fill up
U
گرفتن تکمیل کردن
embraces
U
در بر گرفتن بغل کردن
circling
U
گرفتن احاطه کردن
embraced
U
در بر گرفتن بغل کردن
engages
U
گرفتن استخدام کردن
circles
U
گرفتن احاطه کردن
engage
U
گرفتن استخدام کردن
circled
U
گرفتن احاطه کردن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gather
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
occupying
U
مشغول کردن به کار گرفتن
occupy
U
مشغول کردن به کار گرفتن
fined
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
to go to school to
U
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
jests
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
bath
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
bathed
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
employed
U
مشغول کردن بکار گرفتن
to run over
U
مرور کردن زیر گرفتن
follow through
U
گرفتن زه پس از رها کردن تیر
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
to release for a ransom
U
با گرفتن فدیه ازاد کردن
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
employ
U
مشغول کردن بکار گرفتن
resign
U
کناره گرفتن تفویض کردن
employing
U
مشغول کردن بکار گرفتن
resigns
U
کناره گرفتن تفویض کردن
employs
U
مشغول کردن بکار گرفتن
frame
U
چارچوب گرفتن طرح کردن
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
passed
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
passes
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
occupies
U
مشغول کردن به کار گرفتن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
finest
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
mourn
U
ماتم گرفتن گریه کردن
fine
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
conclude
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
embeds
U
دور گرفتن جاسازی کردن
embed
U
دور گرفتن جاسازی کردن
to set a
U
اندازه گرفتن باطل کردن
hugging
U
بغل کردن محکم گرفتن
hug
U
بغل کردن محکم گرفتن
mourned
U
ماتم گرفتن گریه کردن
mourns
U
ماتم گرفتن گریه کردن
jest
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
wail
U
ناله کردن ماتم گرفتن
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
hugged
U
بغل کردن محکم گرفتن
wailed
U
ناله کردن ماتم گرفتن
wailing
U
ناله کردن ماتم گرفتن
wails
U
ناله کردن ماتم گرفتن
rise
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
hugs
U
بغل کردن محکم گرفتن
stack up
U
جمع کردن اندازه گرفتن
rises
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
to get to
U
شروع کردن دست گرفتن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
slurs
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
track down a person
U
رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
overestimate
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimates
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
takle
U
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
slurred
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
slur
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
gets
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
To take an invevtory.
U
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
get
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
getting
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slurring
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
titrate
U
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questions
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bear arms
U
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to secure a debtby a mortagage
U
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
This is plain highway robbery .
U
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
bozo bit
U
بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
plenum chamber
U
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com