English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
postcardinal U واقع در پشت قلب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
westernmost U واقع در منتهی الیه غرب
untrue U خلاف واقع
unbiased U تحت تاثیر واقع نشده
mean U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
meanest U واقع دروسط
left-hand U واقع در سمت چپی
lie U واقع شدن
lied U واقع شدن
lies U واقع شدن
withers U قسمت واقع بین استخوانهای کتف
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
right-hand U واقع در دست راست
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
critical U واقع درمرحله انتقال
terminal U واقع در نوک پایان
terminals U واقع در نوک پایان
set U واقع شده
sets U واقع شده
setting up U واقع شده
flank U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
vertical U واقع در نوک
post natal U واقع شونده پس از تولد
post-natal U واقع شونده پس از تولد
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
avail U دردسترس واقع شدن
head U دربالا واقع شدن
head U موضوع در راس چیزی واقع شدن
yonder U واقع درانجا
forego U پیش از چیزی واقع شدن
foregoes U پیش از چیزی واقع شدن
forgoes U پیش از چیزی واقع شدن
forgoing U پیش از چیزی واقع شدن
forgone U پیش از چیزی واقع شدن
forwent U پیش از چیزی واقع شدن
super U : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
bedrock U سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
uptown U واقع در محلات شمال شهر
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
downstairs U واقع در طبقه زیر
ultramarine U واقع در انسوی دریا
intermediate U در میان واقع شونده
onshore U واقع در ساحل
stand U بودن واقع بودن
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
substantially U در واقع
situate U واقع در
situate U واقع شده درمحلی گذاردن
situates U واقع در
situates U واقع شده درمحلی گذاردن
situating U واقع در
situating U واقع شده درمحلی گذاردن
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
hinder U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
hinders U واقع درعقب
happen U واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
happened U واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
happens U واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
take U پذیرفتن موثر واقع شدن
takes U پذیرفتن موثر واقع شدن
dislike U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
predate U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predates U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predating U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
mediate U واقع درمیان غیر مستقیم
mediate U درمیان واقع شدن
mediated U واقع درمیان غیر مستقیم
mediated U درمیان واقع شدن
mediates U واقع درمیان غیر مستقیم
mediates U درمیان واقع شدن
mediating U واقع درمیان غیر مستقیم
mediating U درمیان واقع شدن
anathema U هرچیزی که مورد لعن واقع شود
initial U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
Other Matches
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
As it were U در واقع
postmortem U پس از واقع
bestead U واقع
situated or situate U واقع
in reality U در واقع
post mortem U پس از واقع
indeed U در واقع
realist U واقع بین
realist U واقع گرا
situated U واقع در جایگزین
initials U واقع در اغاز
situated U واقع شده در
initialling U واقع در اغاز
postern U واقع درعقب
situated or situate U واقع شده
precordial U واقع در پیش دل
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
shipside U واقع در کنارکشتی
procephalic U واقع در جلو سر
realists U واقع گرا
trumped-up U خلاف واقع
intradermal U واقع در زیرپوست
centric U واقع درمرکز
intervascular U واقع در میان رگ ها
alpha lyrae U نسر واقع
axile U واقع درمحور
capsulate U واقع درکپسول
initiatory U واقع در اول
dereism U واقع گریزی
dichasial U واقع در دو طرف
hypodermal U واقع در زیرپوست
haemal U واقع درسوی دل
flight from reality U واقع گریزی
extreme position U واقع درمنتهاالیه
trumped up U خلاف واقع
intradermic U واقع در زیرپوست
osculant U واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
it lies on the east of U در خاور واقع
intramontane U واقع در کوهستان
intralogical U واقع در حدودمنطق
extraception U واقع نگری
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
transpontine U واقع در انسوی پل
to come to pass U واقع شدن
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
subjacent U واقع در زیر
realists U واقع بین
sublunar U واقع در زیرقمر
superjacent U واقع درفوق
interscapular U واقع در میان دو کتف
hypogastric U واقع در زیر شکم
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermontane U واقع در میان دو کوه
interplanetary U واقع در بین سیارات
intermural U واقع در میان دیوارها
first world U واقع دراروپای غربی
prehepatic U واقع در جلو جگر
extern U فاهری واقع در خارج
haemal U واقع درسوی چپ سینه
intermundane U واقع در میان دو جهان
half way U واقع در نیمه راه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercililary U واقع در میان ابروها
interdigitate U واقع در میان انگشتان
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogeal U واقع در شکم خاک
interdental U واقع در میان دو دندان
interaxial U واقع در میان دو کوه
interdigital U واقع در میان انگشتان
interfacial U واقع در میان دورو
interjacent U در میان واقع شونده
interaxal U واقع در میان دو کوه
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
subocular U واقع درزیر چشم
pre ocular U واقع در جلو چشم
pragmatics U فعال واقع بین
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
pantropical U واقع در مناطق حاره
superlunar U واقع دربالای ماه
superlunary U واقع بر بالای ماه
precostal U واقع در پیش دنده ها
premedial U واقع در نیمه قدامی
southwestern U واقع در جنوب غربی
southwest U واقع در جنوب غربی
situated to the right U واقع دردست راست
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
sublingual U واقع درزیر زبان
sublunary U واقع در زیر ماه
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
premedian U واقع در نیمه قدامی
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
surfacer U جسم واقع در سطح
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
it never occurred again U دیگر واقع نشد
midmost U واقع در عین وسط
intratelluric U واقع در درون زمین
intracellular U واقع در درون سلول
intra uterine U واقع در درون زهدان
interurban U واقع در میان شهرها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interseptal U واقع در میان پره ها
laterad U واقع درخط افقی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
pantropic U واقع در مناطق حاره
nodal U واقع درنزدیک گره
moral realism U واقع نگری اخلاقی
midship U واقع درمیان کشتی
middlemost U واقع در عین وسط
mid most U واقع در عین وسط
ventral U واقع بر روی شکم
lobar U واقع در قسمتهای ریه
interseptal U واقع در میان جدارها
acceptableness U مقبول واقع شدن
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
cislunar U واقع درجو قمر
citied U واقع شده در شهر
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
above U مافوق واقع دربالا
lateral U واقع درخط افقی
pragmatic U فعال واقع بین
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
work U موثر واقع شدن
to come in useful U سودمند واقع شدن
interstellar U واقع در میان ستارگان
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
nocturnal U واقع شونده درشب
endocardial U واقع دردرون قلب
dextral U واقع درطرف راست
ectochondral U واقع در سطح غضروف
worked U موثر واقع شدن
posttraumatic U واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
preaxial U واقع در جلو محور بدن
postnasal U واقع در یا مربوط به عقب بینی
premaxillary U واقع در جلو ارواره زبرین
postorbital U واقع در پشت کاسه چشم
lee shore U واقع در سمت پناه دارکشتی
perigynous U واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
periosteal U واقع در اطراف ضریع استخوان
react U تحت تاثیر واقع شدن
reacted U تحت تاثیر واقع شدن
reacting U تحت تاثیر واقع شدن
reacts U تحت تاثیر واقع شدن
preterminal U واقع شونده قبل از مرگ
receive attention U مورد توجه واقع شدن
to be in ones black books U مغضوب کسی واقع شدن
to be put to it U در فشار یا تنگی واقع شدن
to come under U دردسته یاطبقهای واقع شدن
to incur a criticism U مورد انتقاد واقع شدن
transpacific U واقع درانسوی اقیانوس ارام
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
up the pole U گرفتار در تنگنا واقع شده
we camw in view of that house U د رچشم رس ان خانه واقع شدیم
retrolingual U واقع در پشت زبان پس زبانی
sex linked U واقع در کروموزم جنسی ارثی
sidehill U واقع در کنار تپه دامنه
subaerial U واقع در قسمت سطحی خاک
subaquatic U نیمه ابزی واقع در زیر اب
subscapular U واقع در زیر استخوان شانه
supra orbital U واقع دربالای کاسه چشم
extrinsic <adj.> U واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
intertentacular U واقع در میان شاخکهای حشره
underground U واقع در زیرزمین زیر زمین
exteriors U فاهری واقع در سطح خارجی
intramercurial U واقع در مدار تیر و عطارد
intramolecular U واقع در مولکولهای بدن یاماده
interprovincial U واقع در میان ولایات یاشهرستانها
collinear U دریک خط مستقیم واقع شونده
exterior U فاهری واقع در سطح خارجی
appose U مورد سوال واقع شدن
starboard U واقع در سمت راست کشتی
holt U بیشه واقع بر روی تپه
intervocal U میان دو صدا واقع شونده
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
epicotyl U واقع بربالای برگ دانه
intertropical U واقع بین دو منطقه گرمسیری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com