English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interscapular U واقع در میان دو کتف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
intermediate U در میان واقع شونده
interstellar U واقع در میان ستارگان
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interaxial U واقع در میان دو کوه
interaxillary U واقع در میان بغلهای برگها
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercililary U واقع در میان ابروها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
interdental U واقع در میان دو دندان
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interfacial U واقع در میان دورو
interjacent U در میان واقع شونده
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermundane U واقع در میان دو جهان
intermural U واقع در میان دیوارها
interpolar U واقع در میان دو قطب پیل الکتریکی
interprovincial U واقع در میان ولایات یاشهرستانها
interseptal U واقع در میان جدارها
interseptal U واقع در میان پره ها
intertentacular U واقع در میان شاخکهای حشره
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interurban U واقع در میان شهرها
intervascular U واقع در میان رگ ها
interveinal U واقع در میان سیاه رگ ها بین الوریدی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intervicalic U میان دو صدا واقع شونده
intervocal U میان دو صدا واقع شونده
intervocalic U واقع میان دو حرف صدادار بین الهجائین
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
Other Matches
futtock U میان چوب میان تیر
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
indeed U در واقع
situated or situate U واقع
situating U واقع در
in reality U در واقع
situates U واقع در
postmortem U پس از واقع
As it were U در واقع
bestead U واقع
substantially U در واقع
post mortem U پس از واقع
situate U واقع در
untrue U خلاف واقع
down-to-earth U واقع بین
dichasial U واقع در دو طرف
procephalic U واقع در جلو سر
situated U واقع شده در
realists U واقع گرا
down to earth U واقع بین
shipside U واقع در کنارکشتی
realistic U واقع گرایانه
realistic U واقع بین
subjacent U واقع در زیر
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
mean U واقع دروسط
meanest U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
lumbar U واقع در کمر
situated or situate U واقع شده
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
onshore U واقع در ساحل
realists U واقع بین
realist U واقع گرا
hinders U واقع درعقب
initialling U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
initial U واقع در اغاز
intramontane U واقع در کوهستان
it lies on the east of U در خاور واقع
osculant U واقع شونده
life like U واقع نما
limitrophe U واقع در مرز
located inside U تو واقع شده
hindering U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
hinder U واقع درعقب
realist U واقع بین
situated U واقع در جایگزین
postern U واقع درعقب
intradermal U واقع در زیرپوست
intradermic U واقع در زیرپوست
intralogical U واقع در حدودمنطق
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
initials U واقع در اغاز
precordial U واقع در پیش دل
dereism U واقع گریزی
realistically U واقع بین
covenants U واقع شود
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
objectivity U واقع بینی
extraception U واقع نگری
centric U واقع درمرکز
trumped-up U خلاف واقع
initiatory U واقع در اول
flight from reality U واقع گریزی
realism U واقع بینی
vega U نسر واقع
vertical U واقع در نوک
hypodermal U واقع در زیرپوست
covenant U واقع شود
transpontine U واقع در انسوی پل
axile U واقع درمحور
alpha lyrae U نسر واقع
to come to pass U واقع شدن
haemal U واقع درسوی دل
vanward U واقع درجلو
extreme position U واقع درمنتهاالیه
realism U واقع گرائی
realistically U واقع گرایانه
lied U واقع شدن
capsulate U واقع درکپسول
realism U واقع گرایی
setting up U واقع شده
lies U واقع شدن
set U واقع شده
sets U واقع شده
superjacent U واقع درفوق
yonder U واقع درانجا
trumped up U خلاف واقع
sublunar U واقع در زیرقمر
lie U واقع شدن
mediates U درمیان واقع شدن
half way U واقع در نیمه راه
mid most U واقع در عین وسط
haemal U واقع درسوی چپ سینه
mediated U درمیان واقع شدن
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
mediate U درمیان واقع شدن
intratelluric U واقع در درون زمین
it never occurred again U دیگر واقع نشد
first world U واقع دراروپای غربی
laterad U واقع درخط افقی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
lobar U واقع در قسمتهای ریه
mediating U درمیان واقع شدن
hypogastric U واقع در زیر شکم
mural U واقع برروی دیوار
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
murals U واقع برروی دیوار
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
interplanetary U واقع در بین سیارات
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
endocardial U واقع دردرون قلب
cislunar U واقع درجو قمر
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
worked U موثر واقع شدن
nocturnal U واقع شونده درشب
above U مافوق واقع دربالا
lateral U واقع درخط افقی
work U موثر واقع شدن
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogeous U واقع در شکم خاک
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
acceptableness U مقبول واقع شدن
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
citied U واقع شده در شهر
intracellular U واقع در درون سلول
intra uterine U واقع در درون زهدان
extern U فاهری واقع در خارج
dextral U واقع درطرف راست
ectochondral U واقع در سطح غضروف
pragmatic U فعال واقع بین
downstairs U واقع در طبقه زیر
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
avail U دردسترس واقع شدن
prehepatic U واقع در جلو جگر
left-hand U واقع در سمت چپی
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
precostal U واقع در پیش دنده ها
pre ocular U واقع در جلو چشم
pragmatics U فعال واقع بین
head U دربالا واقع شدن
superlunar U واقع دربالای ماه
right-hand U واقع در دست راست
premedial U واقع در نیمه قدامی
southwestern U واقع در جنوب غربی
southwest U واقع در جنوب غربی
situated to the right U واقع دردست راست
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
ventral U واقع بر روی شکم
terminal U واقع در نوک پایان
sublingual U واقع درزیر زبان
sublunary U واقع در زیر ماه
critical U واقع درمرحله انتقال
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
ultramarine U واقع در انسوی دریا
premedian U واقع در نیمه قدامی
superlunary U واقع بر بالای ماه
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
nodal U واقع درنزدیک گره
post natal U واقع شونده پس از تولد
pantropic U واقع در مناطق حاره
moral realism U واقع نگری اخلاقی
terminals U واقع در نوک پایان
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
midship U واقع درمیان کشتی
post-natal U واقع شونده پس از تولد
to come in useful U سودمند واقع شدن
subocular U واقع درزیر چشم
pantropical U واقع در مناطق حاره
middlemost U واقع در عین وسط
midmost U واقع در عین وسط
surfacer U جسم واقع در سطح
postcardinal U واقع در پشت قلب
inocular U در گوشه چشم واقع شده
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
foregoes U پیش از چیزی واقع شدن
interscholastic U واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
interspecies U واقع در بین دستههای خاصی
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
uptown U واقع در محلات شمال شهر
up the pole U گرفتار در تنگنا واقع شده
to come under U دردسته یاطبقهای واقع شدن
infraorbital U واقع در زیر کاسه چشم
basilar U پایهای واقع شده در پایین
holt U بیشه واقع بر روی تپه
forwent U پیش از چیزی واقع شدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com