Perdic | واقع در میان دورو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	interfacial U	واقع در میان دورو

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	intercostal U	واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
	medoterranean U	واقع در میان چند زمین میان زمینی
	intervenient U	در میان اینده واقع در میان
	intervascular U	واقع در میان رگ ها
	intervertebral U	واقع در میان مهره ها
	intermural U	واقع در میان دیوارها
	interscapular U	واقع در میان دو کتف
	intercellular U	واقع در میان یاخته ها
	interseptal U	واقع در میان جدارها
	interseptal U	واقع در میان پره ها
	interstellar U	واقع در میان ستارگان
	interamnian U	واقع در میان دو رودخانه
	intertribal U	واقع در میان قبیله ها
	interurban U	واقع در میان شهرها
	intermediate U	در میان واقع شونده
	interaxial U	واقع در میان دو کوه
	intercensal U	واقع در میان دو سرشماری
	interjacent U	در میان واقع شونده
	interdental U	واقع در میان دو دندان
	interdigital U	واقع در میان انگشتان
	interdigitate U	واقع در میان انگشتان
	interaxal U	واقع در میان دو کوه
	intercolumnar U	واقع در میان دو ستون
	intermaxillary U	واقع در میان ارواره ها
	intercililary U	واقع در میان ابروها
	intermundane U	واقع در میان دو جهان
	intermontane U	واقع در میان دو کوه
	intervicalic U	میان دو صدا واقع شونده
	intervocal U	میان دو صدا واقع شونده
	interprovincial U	واقع در میان ولایات یاشهرستانها
	intertentacular U	واقع در میان شاخکهای حشره
	interaxillary U	واقع در میان بغلهای برگها
	interpolar U	واقع در میان دو قطب پیل الکتریکی
	interveinal U	واقع در میان سیاه رگ ها بین الوریدی
	intervocalic U	واقع میان دو حرف صدادار بین الهجائین
	mezzanines U	نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
	mezzanine U	نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
	dissembler U	دورو
	double faces U	دورو
	bifacial U	دورو
	facer U	دورو
	feigner U	دورو
	hypocritical U	دورو
	double faced U	دورو
	januslike U	دورو
	janus faced U	دورو
	reversible U	دورو
	ancipital U	دورو
	double dealer U	حقه دورو
	duplex printing U	چاپ دورو
	left-handed U	دورو مشکوک
	ambidexter U	ادم دورو
	janus faced U	ادم دورو دغلباز
	disingenuous U	دورو بدون صمیمیت
	acheval U	ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
	futtock U	میان چوب میان تیر
	to lie east and west U	واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
	psychophysics U	علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
	As it were U	در واقع
	postmortem U	پس از واقع
	in reality U	در واقع
	indeed U	در واقع
	situate U	واقع در
	situates U	واقع در
	bestead U	واقع
	situating U	واقع در
	situated or situate U	واقع
	substantially U	در واقع
	post mortem U	پس از واقع
	intralogical U	واقع در حدودمنطق
	occur U	واقع شدن
	intradermal U	واقع در زیرپوست
	occurred U	واقع شدن
	set U	واقع شده
	sets U	واقع شده
	hypodermal U	واقع در زیرپوست
	it lies on the east of U	در خاور واقع
	life like U	واقع نما
	initials U	واقع در اغاز
	osculant U	واقع شونده
	initialled U	واقع در اغاز
	initialing U	واقع در اغاز
	initialed U	واقع در اغاز
	initial U	واقع در اغاز
	onshore U	واقع در ساحل
	down to earth U	واقع بین
	down-to-earth U	واقع بین
	setting up U	واقع شده
	located inside U	تو واقع شده
	haemal U	واقع درسوی دل
	limitrophe U	واقع در مرز
	occurring U	واقع شدن
	occurs U	واقع شدن
	intradermic U	واقع در زیرپوست
	alpha lyrae U	نسر واقع
	lies U	واقع شدن
	lie U	واقع شدن
	trumped up U	خلاف واقع
	trumped-up U	خلاف واقع
	meanest U	واقع دروسط
	meaner U	واقع دروسط
	mean U	واقع دروسط
	lied U	واقع شدن
	hinder U	واقع درعقب
	hindered U	واقع درعقب
	hindering U	واقع درعقب
	hinders U	واقع درعقب
	initiatory U	واقع در اول
	intramontane U	واقع در کوهستان
	realism U	واقع گرائی
	realism U	واقع گرایی
	initialling U	واقع در اغاز
	realism U	واقع بینی
	objectivity U	واقع بینی
	axile U	واقع درمحور
	untrue U	خلاف واقع
	vertical U	واقع در نوک
	covenant U	واقع شود
	situated or situate U	واقع شده
	centric U	واقع درمرکز
	sinisteral U	واقع درسمت چپ
	yonder U	واقع درانجا
	sincipital U	واقع در جلوی سر
	simultaneous with each other U	با هم واقع شونده
	to come to pass U	واقع شدن
	shipside U	واقع در کنارکشتی
	procephalic U	واقع در جلو سر
	covenants U	واقع شود
	dichasial U	واقع در دو طرف
	lumbar U	واقع در کمر
	subjacent U	واقع در زیر
	to take place U	واقع شدن
	take place U	واقع شدن
	realistically U	واقع گرایانه
	realistically U	واقع بین
	realistic U	واقع گرایانه
	realistic U	واقع بین
	superjacent U	واقع درفوق
	sublunar U	واقع در زیرقمر
	dereism U	واقع گریزی
	flight from reality U	واقع گریزی
	realist U	واقع گرا
	realist U	واقع بین
	situated U	واقع شده در
	extraception U	واقع نگری
	extreme position U	واقع درمنتهاالیه
	nether U	واقع در پایین
	nether U	واقع در زیر
	capsulate U	واقع درکپسول
	transpontine U	واقع در انسوی پل
	postern U	واقع درعقب
	vanward U	واقع درجلو
	vega U	نسر واقع
	precordial U	واقع در پیش دل
	realists U	واقع بین
	realists U	واقع گرا
	situated U	واقع در جایگزین
	hypogastric U	واقع در زیر شکم
	mediated U	درمیان واقع شدن
	etesian U	واقع شونده بطورسالیانه
	ciecumoral U	واقع درگرداگرد دهن
	pragmatic U	فعال واقع بین
	nocturnal U	واقع شونده درشب
	lateral U	واقع درخط افقی
	hypogeous U	واقع در شکم خاک
	mediates U	درمیان واقع شدن
	mediate U	درمیان واقع شدن
	alpine U	واقع در ارتفاع زیاد
	first world U	واقع دراروپای غربی
	extern U	فاهری واقع در خارج
	acceptableness U	مقبول واقع شدن
	mediating U	درمیان واقع شدن
	worked U	موثر واقع شدن
	cislunar U	واقع درجو قمر
	half way U	واقع در نیمه راه
	hypogeal U	واقع در شکم خاک
	caudel U	وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
	caudate U	وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
	above U	مافوق واقع دربالا
	mural U	واقع برروی دیوار
	murals U	واقع برروی دیوار
	ectochondral U	واقع در سطح غضروف
	endocardial U	واقع دردرون قلب
	become entitled to U	مصداق ..... واقع شدن
	dextral U	واقع درطرف راست
	haemal U	واقع درسوی چپ سینه
	equinoctial U	واقع درنزدیکی خط استوا
	citied U	واقع شده در شهر
	work U	موثر واقع شدن
	hypogynous U	واقع در زیر تخمدان
	subocular U	واقع درزیر چشم
	surfacer U	جسم واقع در سطح
	to come in useful U	سودمند واقع شدن
	premedian U	واقع در نیمه قدامی
	premedial U	واقع در نیمه قدامی
	prehepatic U	واقع در جلو جگر
	precostal U	واقع در پیش دنده ها
	pre ocular U	واقع در جلو چشم
	pragmatics U	فعال واقع بین
	to suffer wrong U	مظلوم واقع شدن