Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
underground
U
واقع در زیرزمین زیر زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intratelluric
U
واقع در درون زمین
cislunar
U
واقع بین زمین وماه
dead ground
U
زمین واقع در زاویه بیروح
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
bedrock
U
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
antipodal
U
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
basements
U
زیرزمین
basement
U
زیرزمین
cellar
U
زیرزمین
cellars
U
زیرزمین
chthonic
U
ساکن زیرزمین
dunggeon
U
زندان زیرزمین
chthonian
U
ساکن زیرزمین
under ground
U
سرداب زیرزمین
cellarage
U
فضای زیرزمین
basement storey
U
طبقه زیرزمین
airhole of a cellar
U
هواکش زیرزمین
burrowed
U
زیرزمین لانه کردن
burrow
U
زیرزمین لانه کردن
burrows
U
زیرزمین لانه کردن
burrowing
U
زیرزمین لانه کردن
trap to a cellar
U
دریچه زیرزمین در بیرون بنا
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
indeed
U
در واقع
situated or situate
U
واقع
situate
U
واقع در
substantially
U
در واقع
situating
U
واقع در
bestead
U
واقع
situates
U
واقع در
in reality
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
As it were
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
centric
U
واقع درمرکز
flight from reality
U
واقع گریزی
intradermal
U
واقع در زیرپوست
intradermic
U
واقع در زیرپوست
dereism
U
واقع گریزی
to come to pass
U
واقع شدن
occur
U
واقع شدن
occurs
U
واقع شدن
objectivity
U
واقع بینی
realism
U
واقع بینی
realism
U
واقع گرایی
extraception
U
واقع نگری
realism
U
واقع گرائی
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
occurred
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
yonder
U
واقع درانجا
setting up
U
واقع شده
vanward
U
واقع درجلو
vega
U
نسر واقع
sets
U
واقع شده
set
U
واقع شده
located inside
U
تو واقع شده
dichasial
U
واقع در دو طرف
onshore
U
واقع در ساحل
down to earth
U
واقع بین
limitrophe
U
واقع در مرز
it lies on the east of
U
در خاور واقع
life like
U
واقع نما
vertical
U
واقع در نوک
covenants
U
واقع شود
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
transpontine
U
واقع در انسوی پل
intramontane
U
واقع در کوهستان
covenant
U
واقع شود
down-to-earth
U
واقع بین
situated or situate
U
واقع شده
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
shipside
U
واقع در کنارکشتی
realists
U
واقع گرا
realists
U
واقع بین
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
realistic
U
واقع بین
alpha lyrae
U
نسر واقع
superjacent
U
واقع درفوق
lie
U
واقع شدن
lied
U
واقع شدن
lies
U
واقع شدن
sublunar
U
واقع در زیرقمر
sincipital
U
واقع در جلوی سر
subjacent
U
واقع در زیر
initiatory
U
واقع در اول
untrue
U
خلاف واقع
haemal
U
واقع درسوی دل
lumbar
U
واقع در کمر
mean
U
واقع دروسط
meaner
U
واقع دروسط
meanest
U
واقع دروسط
postern
U
واقع درعقب
realistic
U
واقع گرایانه
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
take place
U
واقع شدن
osculant
U
واقع شونده
initials
U
واقع در اغاز
trumped-up
U
خلاف واقع
initialling
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
trumped up
U
خلاف واقع
initialed
U
واقع در اغاز
initial
U
واقع در اغاز
capsulate
U
واقع درکپسول
procephalic
U
واقع در جلو سر
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
hinders
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
precordial
U
واقع در پیش دل
axile
U
واقع درمحور
hindering
U
واقع درعقب
situated
U
واقع شده در
situated
U
واقع در جایگزین
to take place
U
واقع شدن
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
nocturnal
U
واقع شونده درشب
downstairs
U
واقع در طبقه زیر
worked
U
موثر واقع شدن
premedial
U
واقع در نیمه قدامی
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
pragmatic
U
فعال واقع بین
ultramarine
U
واقع در انسوی دریا
midmost
U
واقع در عین وسط
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
lateral
U
واقع درخط افقی
precostal
U
واقع در پیش دنده ها
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
alpine
U
واقع در ارتفاع زیاد
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
premedian
U
واقع در نیمه قدامی
avail
U
دردسترس واقع شدن
pre ocular
U
واقع در جلو چشم
extern
U
فاهری واقع در خارج
laterad
U
واقع درخط افقی
ectochondral
U
واقع در سطح غضروف
head
U
دربالا واقع شدن
interstellar
U
واقع در میان ستارگان
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
endocardial
U
واقع دردرون قلب
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com