English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
yonder U واقع درانجا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
there U درانجا
therein U درانجا
thereon U روی ان درانجا
estaminet U قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
maternal school U اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
witness stand U محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
stroke hole U بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
situating U واقع در
substantially U در واقع
indeed U در واقع
situate U واقع در
situates U واقع در
bestead U واقع
post mortem U پس از واقع
situated or situate U واقع
in reality U در واقع
As it were U در واقع
postmortem U پس از واقع
realist U واقع گرا
initialling U واقع در اغاز
initials U واقع در اغاز
situated U واقع شده در
situated U واقع در جایگزین
realist U واقع بین
realists U واقع بین
initialled U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
hinders U واقع درعقب
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
shipside U واقع در کنارکشتی
procephalic U واقع در جلو سر
situated or situate U واقع شده
precordial U واقع در پیش دل
hindered U واقع درعقب
postern U واقع درعقب
initial U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
subjacent U واقع در زیر
realists U واقع گرا
intradermic U واقع در زیرپوست
intradermal U واقع در زیرپوست
intervascular U واقع در میان رگ ها
alpha lyrae U نسر واقع
axile U واقع درمحور
capsulate U واقع درکپسول
centric U واقع درمرکز
extraception U واقع نگری
dereism U واقع گریزی
initiatory U واقع در اول
dichasial U واقع در دو طرف
hypodermal U واقع در زیرپوست
haemal U واقع درسوی دل
flight from reality U واقع گریزی
intralogical U واقع در حدودمنطق
intramontane U واقع در کوهستان
osculant U واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
life like U واقع نما
it lies on the east of U در خاور واقع
trumped up U خلاف واقع
trumped-up U خلاف واقع
extreme position U واقع درمنتهاالیه
sets U واقع شده
objectivity U واقع بینی
setting up U واقع شده
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
vertical U واقع در نوک
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
transpontine U واقع در انسوی پل
to come to pass U واقع شدن
set U واقع شده
untrue U خلاف واقع
mean U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
lie U واقع شدن
lied U واقع شدن
lies U واقع شدن
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
to take place U واقع شدن
occurring U واقع شدن
hinder U واقع درعقب
occurs U واقع شدن
superjacent U واقع درفوق
down to earth U واقع بین
occurred U واقع شدن
down-to-earth U واقع بین
meanest U واقع دروسط
sublunar U واقع در زیرقمر
occur U واقع شدن
nether U واقع در زیر
onshore U واقع در ساحل
take place U واقع شدن
nether U واقع در پایین
hindering U واقع درعقب
interfacial U واقع در میان دورو
interdigitate U واقع در میان انگشتان
southwestern U واقع در جنوب غربی
interdigital U واقع در میان انگشتان
first world U واقع دراروپای غربی
intracellular U واقع در درون سلول
southwest U واقع در جنوب غربی
interjacent U در میان واقع شونده
situated to the right U واقع دردست راست
interaxial U واقع در میان دو کوه
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermundane U واقع در میان دو جهان
intermural U واقع در میان دیوارها
interdental U واقع در میان دو دندان
premedian U واقع در نیمه قدامی
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
hypogastric U واقع در زیر شکم
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
half way U واقع در نیمه راه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
interaxal U واقع در میان دو کوه
haemal U واقع درسوی چپ سینه
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercililary U واقع در میان ابروها
interplanetary U واقع در بین سیارات
interscapular U واقع در میان دو کتف
midship U واقع درمیان کشتی
superlunar U واقع دربالای ماه
ventral U واقع بر روی شکم
lobar U واقع در قسمتهای ریه
superlunary U واقع بر بالای ماه
mid most U واقع در عین وسط
middlemost U واقع در عین وسط
midmost U واقع در عین وسط
moral realism U واقع نگری اخلاقی
nodal U واقع درنزدیک گره
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
pantropic U واقع در مناطق حاره
pantropical U واقع در مناطق حاره
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
surfacer U جسم واقع در سطح
to come in useful U سودمند واقع شدن
prehepatic U واقع در جلو جگر
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
pragmatics U فعال واقع بین
interseptal U واقع در میان جدارها
interseptal U واقع در میان پره ها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interurban U واقع در میان شهرها
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intra uterine U واقع در درون زهدان
sublingual U واقع درزیر زبان
sublunary U واقع در زیر ماه
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
intratelluric U واقع در درون زمین
premedial U واقع در نیمه قدامی
subocular U واقع درزیر چشم
it never occurred again U دیگر واقع نشد
laterad U واقع درخط افقی
precostal U واقع در پیش دنده ها
pre ocular U واقع در جلو چشم
postcardinal U واقع در پشت قلب
mediate U درمیان واقع شدن
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
cislunar U واقع درجو قمر
post natal U واقع شونده پس از تولد
above U مافوق واقع دربالا
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
head U دربالا واقع شدن
work U موثر واقع شدن
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
acceptableness U مقبول واقع شدن
mediated U درمیان واقع شدن
mediates U درمیان واقع شدن
intermediate U در میان واقع شونده
ultramarine U واقع در انسوی دریا
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
downstairs U واقع در طبقه زیر
mediating U درمیان واقع شدن
worked U موثر واقع شدن
dextral U واقع درطرف راست
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com